روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام(یا اخا...)
ای سرا پا حسین یا عباس
سیر تو تا حسین یا عباس
همه جا با حسین یا عباس
سخنت یا حسین یا عباس
هم تو باب الحوائج همه ای
هم چراغ دل دو فاطمه ای
آفتاب رخ تو ماه علی است
راه تو از نخست راه علی است
...............
ابن نما از علمای قرن هفتم هجری قمری در کتاب مثیرالاحزان آورده است:
عباس با اینکه دو دست از پیکرش جدا شده و باران تیرها بر او باریده بود، شجاعانه به تلاش خویش ادامه میداد و امیدوار بود که آب را به کودکان اردوگاه نور برساند، اما بناگاه تیری از سوی دشمن آمد و بر مشک آب خورد و آب بر زمین ریخت و پرچمدار دلیر عاشورا را در اندیشه ی دیگری برد. اینک چه باید کرد؟
نه دستی در بدن دارد تا دگرباره صفوف دشمن را از هم بپاشد، و نه آبی که به سوی خیمههای نور برود!!درست در این شرایط بود که عنصر پلیدی به او نزدیک شد و با عمودی آهنین بر سر او زد و آن گرامی سردار عصرها و نسل ها، از مرکب بر روی زمین قرار گرفت و ندا داد که: «یا أخی أدرک أخاک! »برادرجان حسین! دیگر برادرت «عباس» را دریاب! ........
سالار شایستگان با شنیدن ندای پرچمدار قهرمانش همانند باز شکاری به میدان تاخت و خود را به برادر رسانید، اما هنگامی که به عباس نگریست، دید دستها قلم شده، پیشانی شکسته و بر دیدگانش تیر بیدادگران نشسته است. حسین علیه السلام با کمر خمیده نزدیک آمد و کنار پیکر غرق در خون پرچمدار بلندآوازه اش
نشست، سر او را به دامن گرفت و او جان به جان آفرین تسلیم کرد. حسین علیه السلام خطاب به او فرمود: «أخی! الان انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی. »برادرم! عباسم! اینک با به خاک افتادن تو دیگر کمرم شکست، و تدبیر و چاره ام، محدود و اندک شد و دشمن تجاوزکار به شماتت من برخاست