مقتل الشموس

ای زینب ای بی تو حقیقت زبان نداشت

خون آبرو،محبت و ایثار،جان نداشت

توعاشقی چو یوسف زهرا نداشتی 

او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت (شاعر:سازگار)

……………………………………….

بنابر نقل آیت الله شهید دستغیب( در کتاب زندگانی زینب کبری ص15):زینب از همان کودکی به واسطه اتصال 

روحی،به قدری به حسین علاقمند بوده که یک شب هم بدون برادر آرام نداشت،حتی در موقع ازدواجش با عبدالله

 بن جعفر(پسرعمویش)دو شرط برای ازدواج گذاشت تا پدرش در ضمن عقد آنها را بیاورد.(مولا  به عبدالله 

فرمود:)شرط اولش این است که:این دخترمن به حسین خیلی علاقمند است به این شرط او را به عقد تو در می آورم

 که اجازه بدهی شبانه روزی یک مرتبه به دیدن حسین برود زیرا نمی تواند یک روز بگذرد و حسین را نبیند.

شرط دوم این است که هرگاه حسین بخواهد مسافرتی کند و زینب را ببرد مانع او نگردی و ااجازه بدهی 

(ارتباط بین این خواهر و برادر چقدر عاشقانه است ،چقدر قشنگه؟

ولی دلها بسوزد بر حال زینب بعد از شهادت برادر ،در میان کوچه های کوفه(بنابر نقل آیت الله جوادی آملی در کتاب

 کوثر کربلا ،جام سوم  بخش شکوه ولایی زینب ص300)   رو به سر برادرش  کرد وفرمود:ای برادر من واقعه کربلا را

 شنیده بودمو بسیاری از حوادث را هم پیش بینی می کردم و بعضی از آنها را هم از شما شنیده بودم،ولی هرگز به 

این صحنه نمی اندیشیدم که در محمل باشم و دختر تو در جلوی من نشسته و سرت بالای نی باشد

..................................................

گفت زینب تا مکان در دامن مادر گرفتم 

چون حسینِ خویش دیدم،شادگشتم،پرگرفتم

از ازل من با برادر همسفر بودم  در این ره

بهر خود،یاری چوشاهنشاه بی لشگر گرفتم