ای در سفینه دو جهان ناخدا علی
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی
یار و برادر و وصی و نفس مصطفی
باب نبوتّی و ابوالاولیا علی
ای در سفینه دو جهان ناخدا علی
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی
یار و برادر و وصی و نفس مصطفی
باب نبوتّی و ابوالاولیا علی
یا فاطمه ای قلب محمّد حرم تو
خلق دو جهان سائل لطف و کرم تو
بیت الحرم محترمت طور محمّد
عیسای نفسهای علی فیض دم تو
ای کوکب دُرّی که بوَد نور، حبابت
عصمت گهری ناب ز دریای حجابت
با باد پراکنده شود عطر بهشتی
از سینه نه، از بوی دل انگیز ترابت
دست خدا و «نفْس» پیمبر فقط علی است
شمشیر و شیر خالق اکبر فقط علی است
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
سلامی جانفزاتر از نفسهای مسیحایی
به روح پاک تو ای مادر صبر و شکیبایی
تویی آن لیلة القدری که کس نشناختش هرگز
تویی آن عصمت یکتا که یکتایی به یکتایی
ای شنیده ز دَمت ختم رسل بوی خدا
دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا
چشمِ چشمِ حقی و بازوی بازوی خدا
منطقت وحی و زبان تو سخن گوی خدا
مصطفی شیفتۀ وجهۀ ربانی تو
نورها هاله ای از طلعت نورانی تو
ملک و جن و بشر گرم ثناخوانی تو
آسمان گوشه ای از سفرۀ مهمانی تو(شاعر:میثم)
...............
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ (1)
ابن ابی الفتح (ره)عالم قرن هفتم در کتاب کشف الغمه نوشته است:
بعد از اینکه حسنین علیهماالسلام فهمیدند مادرشان از دنیا رفته و خودشان را روی بدن مادر انداختند،« اسماء [بنت عُمَیْس، که به درخواست حضرت زهرا سلام الله علیها ،به خانه شان آمده بود(2) ] » به آنان گفت: یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَی أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا، ، عزیزانم! ای فرزندان گرانمایه ی پیامبر. به سراغ پدرتان بروید و از مادرتان به او گزارش دهید که مادرتان از دنیا رفته است.
حسن و حسین از خانه خارج شدند و هنگامی که به مسجد پیامبر نزدیک شدند تا پدر را در جریان بگذارند، دیگر گریه امانشان نداد و صدای ناله ی آنان طنین افکند. گروهی از صحابه گرد آنان را گرفتند و دلیل گریه ی آنان را پرسیدند.آن دو در جواب گفتند:مادر پرمهر ما «فاطمه» جهان را بدرود گفته است.
امیر مومنان[همان کسی که طبق امالی شیخ صدوق(ره) در سن 22سالگی در قلعه خیبر با اینکه حملش برای چهل مرد سخت بود را کند و آن را 40ذراع پرتاپ کرد (3)] با شنیدن این خبر سهمگین( فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی وَجْهِهِ )به حالی افتاد که بر چهره ی مبارک به زمین خورد [همان چهره ای که طبق حدیث پیامبر اکرم در کتاب اهل سنت ،نگاه کردن به آن عبادت است(4)]
و فرمود:
« بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ ؟ »
«پس از این سوگ بزرگ و جبران ناپذیر، این دل را به چه کسی آرامش و تسلی بخشم ای دخت سرفراز محمد؟ » (5)
[در ادامه علامه قزوینی(ره) در کتابش نوشته است]و آنگاه به زحمت برخاست و دست دو فرزند خویش را برگرفت و رو به سوی خانه آمد.
در این مورد آورده اند که: امیر مومنان به همراه حسن و حسین وارد خانه شد و «اسماء» را نگریست که بر بالین دخت گرانمایه ی پیامبر نشسته و با چشمانی گریان زمزمه میکند.
هنگامی که چشم آن بزرگوار بر پیکر بی جان فاطمه افتاد، از شدت اندوه دست برد و عمامه از سر و عبا از دوش برگرفت و بر زمین افکند و در سوگ همتا و همسنگر بی نظیرش سخت به گریه افتاد.
آنگاه پرده از چهره ی نورافشان دخت پیامبر برگرفت، در کنارش نوشته ای یافت که چنین بود:
یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِیَ السَّلامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
علی جان! من فاطمه، دخت پیامبرم! خدای یکتا مرا به همسری تو مفتخر ساخت تا در این جهان و جهان دیگر به همراه تو و برای تو باشم. تو از هر کس دیگر به من پرمهرتر و سزاوارتری. از این رو از تو میخواهم که مرا در دل شب غسل دهی و حنوط نمایی و کفن کنی و بر من نماز گذاری و مرا به خاک سپاری و هیچ یک از این بداندیشان را در جریان مگذاری.
تو را به خدا میسپارم، درود و سلام مرا به فرزندانم تا روز رستاخیز برسان. (6)
[این در حالی است که حضرت زهرا سلام الله علیها مطابق با فرازی از زیارتنامه اش مادر همه مومنین می باشد زیرا در زیارتنامه آمده است که بگوییم:.... السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ(7) ]
هزار بار شکستند رکن مولا را
یکی نگفت چرا میزنید زهرا را
همین که فاطمه اش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمانها را
کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را
هزار مرتبه نفرین بر آن ستم گستر
که کشت حامی تنها امام تنها را (شاعر:میثم)
......................
(گریز به روضه کربلا)
عرضه می داریم:یاامیرالمومنین شما وقتی خبر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را شنیدید،باصورت بر زمین خوردید....
آقاجان شما بهتر می دانید اهل خیمه گاه فرزندتان حسین علیه السلام، در آن لحظه ای که اسبش بدون سوار به خیمه ها برگشت و خبر شهادتشان را داد، چه حالی داشتند.
شیخ عباس قمی (ره)در کتاب نفس المهموم نوشته است:
اسب امام علیه السلام از دست دشمن گریزان سوی امام آمد و کاکل در خون او آغشته کرد و از آنجا سوی سراپرده ی زنان آمد، شیهه زنان و نزدیک خیام سر بر زمین میکوفت تا بمرد و چون خواهران و دختران واهل بیت او اسب را بی سوار دیدند، فریاد به گریه و شیون برآوردند (8)
گشته در امواج ظلمت آشکار
ذوالجناحی بی لگام و بی سوار
ذوالجناحی شیهه هایش دردناک
کاکلش خونین و قلبش چاک چاک
ذوالجناحا از چه خود را باختی
جان زینب را کجا انداختی؟
کاکل از خون خضاب آورده ای
در حرم خون جای آب آورده ای(شاعر:میثم)
---------------
(سینه زنی)
((یافاطمه یافاطمه یا حضرت زهرا))
ای گمشده در تربت پاکت همه عالم
ای دختر ختم رسل ای مادر آدم
منصوره ی افلاک به چشم کره ی خاک
محبوبه ی حقّ کوثر پیغمبر خاتم
یک نخله ی سر سبز بیابان تو عیسی
یک لاله ی خندان گلستان تو مریم
خاک قدمت آبروی حور و ملایک
فیض نفست روح رسولان مکرّم
تو کیستی ای امّ ابیها که حضورت
پیغمبر اسلام به تعظیم شود خم
مرآت خداوندی، مرآت سراپا
قرآن رسول الله، قرآنِ مجسّم
لبهای دعا گشته به تهلیل تو گویا
ارکان نمازند به تکبیر تو محکم
با حلّه ی احرام تو عصمت شده مُحرم
در کعبه ی تطهیر تو عفّت شده محرم (شاعر:میثم)
---------------
منابع:
1.زادالمعاد_مفتاح الجنان( بیروت) ص 283
2.روضه الواعظین (نشر الشریف الرضی)ج1 ص152
3. امالی الصدوق( کتابخانه اسلامیه) .ص 514،400
4.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(بیروت) ج5ص117
5.کشف الغمه (بیروت)ج2ص123
6.فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد (ترجمه کرمی ) ص 742،743
7. زاد المعاد-مفتاح الجنان(بیروت) ص 282
8.نفس المهموم (ترجمه شعرانی)ص 402
تو روح پاک در تن پاک پیمبری
هم جان مصطفایی و هم رکن حیدری
در هل اتی و کوثر و تطهیر و قدر و نور
معلوم میشود که تو از مدح برتری
تو مادر تمامی خوبان عالمی
تو بوستان جنت گلهای مریمی
روح تو در وجود تو روح محمد است
پیغمبر است تو، تو رسول مکرمی
اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید
شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر آب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم
و گر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر سلمان شوم بی مهر زهرا نامسلمانم
خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی خواهم (شاعر:میثم)
---------------
فرازی از صلوات بر حضرت:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِین(1)
........
در بحارالانوار از حضرت صادق علیه السلام روایت میکند که فرمود:
أَوَّلُ نَعْشٍ أُحْدِثَ فِی الْإِسْلامِ نَعْشُ فَاطِمَة اوّلین تابوتی که در اسلام ساخته شد تابوت فاطمه ی اطهر سلام الله علیها بود. َ زیرا آن بانو در آن بیماری که از دنیا رفت به اسماء فرمود: إِنِّی نَحِلْتُ وَ ذَهَبَ لَحْمِی أَلا تَجْعَلِینَ لِی شَیْئاً یَسْتُرُنِی؟ من لاغر شدهام و گوشت بدنم از بین رفته است، آیا یک چیزی که بدنم را بپوشاند برای من درست نمی کنی؟
اسماء گفت: آن موقعی که من در حبشه بودم یک نوع تابوت میساختند، اگر مایل باشی من شکل آن را به تو نشان دهم؟
فرمود:مانعی ندارد.سپس اسماءیک تختی را آوردند، آنگاه آن تخت را برعکس به روی زمین نهاد، دستور داد تا شاخههای خرمایی هم آوردند، آن شاخههای خرما را به پایههای آن تخت تابید و یکپارچه روی آنها انداخت و گفت:
این شکل همان تابوتیست که من دیدم. َ
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: اصْنَعِی لِی مِثْلَهُ اسْتُرِینِی سَتَرَکِ اللَّهُ مِنَ النَّارِ. نظیر این تابوت را برای من بساز و بدنم را به وسیله ی آن بپوشان! خدا بدن تو را از آتش محفوظ بدارد!(2)
در روایت دیگری در همان کتاب آمده که حضرت فاطمه به علی علیهما السلام فرمود : ای علی ،یک تابوت که ملائکه شکل آن را به من نشان دادند برایم درست کن.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: شکل آن تابوت چگونه ست؟
فاطمه ی اطهر سلام الله علیها اوصاف آن تابوت را برای حضرت علی علیه السلام شرح داد و فرمود:موقعی که به شهادت رسیدم هر ساعتی از شب و روز که بود جنازه ی مرا بردار. مبادا احدی از دشمنان خدا و رسول او، برای نماز خواندن به جنازهام حاضر شوند!!
حضرت علی علیه السلام فرمود: انجام میدهم(3).
بعداز شهادت بانو،آنگاه جنازه ی ایشان را شبانه با حضور حسنین علیهما السلام [داخل تابوت گذاشته و ]به جانب بقیع حمل کردند(4)[در حالی که شاخههای خرما را آتش زدند و به دنبال جنازه آوردند و از روشنایی آن آتش استفاده کردند تا اینکه نماز بر بدن حضرت فاطمه سلام الله علیها خواندند و بدن مقدّس آن حضرت را شبانه دفن کردند (5)]
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و تاب و توان حیدر است
گوئی آنشب مخفی از چشم همه
هم علی تشییع شد هم فاطمه
شهر پیغمبر محیط غم شده
زانوی سردار خیبر خم شده
آسمان بر اشک او مبهوت بود
جان شیرینش در آن تابوت بود
........
علامه مقرم(ره)در کتاب صدیقه شهیده نوشته است:
وقتی امیرالمؤمنین- سلام اللَّه علیه- صدیقه طاهره- سلام اللَّه علیها- را در قبر گذاشت و خاک بر قبر ریخت و آن را هموار نمود، حزن و اندوه به ایشان روی آورد و اشکهایش بر گونه هایش جاری گردید و این اشعار را میسرود :
نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ
یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ
« نَفْس من برآه کشیدنهایش گرفتار شده است. ای کاش آن نَفْس با آه و دم برآوردنهایش خارج میشد».
لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا
أَبْکِی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی
«نیست خیری بعد از تو در زندگی و جز این نیست که از ترس اینکه حیاتم طولانی شود گریه میکنم».(6)
ای خاک، جانان مرا در بر گرفتی
قلب مرا، جان مرا، در برگرفتی
وقتی که دست از دفن محبوبم کشیدم
جان دادن خود را به چشم خویش دیدم
با دفن زهرا خاک غربت بر سرم شد
ای خاک! دیگر مرگ زهرا باورم شد (شاعر:میثم)
................
(گریز به روضه کربلا )
همانگونه که امیرالمومنین بعداز شهادت همسزشان از زندگی بیزار شدند، امام حسین علیه السلام،بعد از شهادت علی اکبر علیه السلام از زندگی در دنیا بیزار شد.
شیخ عباس قمی(ره) در کتاب نفس المهموم آورده است:
وقتی روح به حنجره علی اکبر رسید ، به بانگ بلند گفت: ای پدر این جد من است پیغمبر صلی الله علیه و آله، جامی پر به من نوشانید که دیگر تشنه نشوم و میگفت: «العجل العجل» بشتاب! بشتاب! که تو را جامی آماده است و این ساعت آن را بنوشی........پس حسین علیه السلام بیامد و بر سر او بایستاد، روی بر روی او نهاد........ و میگفت:
«قتل الله قوما قتلوک یا بنی، ما اجرأهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمة الرسول». خدا بکشد آن گروهی که تو را کشتند! چه دلیرند بر خداوند رحمان و بر شکستن حرمت پیغمبر صلی الله علیه و آله»..... و اشک از دیدگانش روان گشت و گفت: «علی الدنیا بعدک العفاء» پس از تو خاک بر سر دنیا....... صدای آن حضرت به گریه بلند شد و کسی تا آن زمان صدای گریه ی او را نشنیده بود.(7)
ای مصحف پاره پارة من
خورشید و مه و ستاره من
داغت به جگر شراره من
ثارالله و ابن ثارة من
بر زخم تو خون دل فشاندم
فریاد به آسمان رساندم
بالای سر تو روضه خواندم
تو رفتی و من غریب ماندم(شاعر:میثم)
---------------
(سینه زنی)
ای بهشت قرب احمد فاطمه
لیله القدر محمد فاطمه
ای خدا مشتاق یا رب یا ربت
ای سلام انبیا بر زینبت
((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))
عالم خاکی محیط غربتت
آفرینش گشته گم در تربتت
کاروان دل روان در کوی تو
قبله جان محمد روی تو
((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))
عصمت حق کوثر پیغمبری
بلکه زهرای محمد پروری
مشعل شبهای احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی
((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))
آن که خاک مقدمش جان همه
گفت جان من فدای فاطمه
ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر
((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))
مرتضی را محو صحبت کرده ای
غرق در دریای حیرت کرده ای
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود (شاعر:میثم)
................
1. زاد المعاد-مفتاح الجنان(چاپ بیروت)، ص: 311
2. بحارالانوار ج43
باب7روایت 43(ص213)
3. بحارالانوار ج43باب7 روایت31(ص204)
4. بحارالانوار ج43باب7 روایت11(ص171)
5. بحارالانوار ج43باب7 روایت31(ص204)
6. صدیقه شهیده زهرا(ترجمه امین زاده)ص211،212
7.نفس المهموم (ترجمه شعرانی )ص328
ای خدا ثناخوانت، با بیان قرآنی
وی تمام اوصافت، وحیِ حیِّ سبحانی
وی سلاله ات تا حشر، لالههای رضوانی
عرش و فرش را بانو، هست و بود را بانی