مقتل الشموس

روضه های اهلبیت علیهم السلام (مختصر و مستند )

مقتل الشموس

روضه های اهلبیت علیهم السلام (مختصر و مستند )

مقتل الشموس

بسم الله الرحمن الرحیم
ما آمریکا را زیر پا می گذاریم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲۷ مطلب با موضوع «روضه های فاطمیه» ثبت شده است

ای از خدا و خلق خدا دائمت سلام 

وی ریزه خوار سفرۀ تو خاص و عام 

شغل ملک بدرگه جود تو التماس 

کار فلک برشتۀ مهر تو اعتصام 

عصمت به آستان حریم تو در سجود 

عفت به پیشگاه جلال تو در قیام 

پیغمبری که گفته سلامش بسی خدای 

پیش تو میگرفت همی سبقت سلام (شاعر:میثم)

...............

علامه مجلسی (ره)در کتاب بحارالانوار روایت آورده است که ،حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیْکِ غَفَرَاللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ. 

پدرم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود: 

ای فاطمه! کسی که بر تو صلوات بفرستد خدا او را میامرزد و در هر جای بهشت که من باشم وی را به من ملحق می‌نماید.(1) 

[حال که اینگونه است ماهم می گوییم:]

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِه وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ الْمَظْلُومَةِ 

خدایا بر محمد و خاندان پاکش درودفرست و بر حضرت بتول(آن بانوی)پاکیزه ،راستگو،معصوم،پرهیزکار،پاک،خشنود از خداوند،بی گناه،هدایت یافته،ستمدیده(2)

.............

شیخ صدوق(ره) در کتاب الامالی   روایت کرده است که (بَکّائُون ) یعنى بسیار گریه کنندگان پنج نفر بودند: آدم ویعقوب ویوسف وفاطمه بنت محمد صلى اللّه علیه وآله وسلّم و على بْن الحُسین صَلَواتُ اللّه عَلَیْهم اَجْمَعین. 

اما حضرت آدم پس در جدایی از  بهشت آن قدر گریست که به روى صورت اواثر گریه  مانده بود؛

 واما حضرت یعقوب پس بر جدایی از  یوسف آن قدر گریست که نابینا شد ....... 

اما حضرت یوسف پس آن قدر در جدایی از یعقوب گریست تا آنکه اهل زندانى که یوسف در آنجا محبوس بود از گریه اواذیت شدند ...... (3)

 اما در رابطه با گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها 

[علامه محمد کاظم قزوینی(ره) در کتابش نوشته است:]سیاست بازان، تلاش می کردند تا با جوسازی‌ها و بهانه تراشی‌های گوناگون فاطمه علیهاالسلام را نیز آرام ساخته و به هر دری می زدند تا گریه‌های جانسوز و روشنگرانه و دارای پیام او- در آن فاجعه ی سهمگین را- متوقف سازند.(4)

[برای همین  طبق کتاب  بحار الانوار ]بزرگان اهل مدینه اجتماع کردند و به حضور امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشرّف شدند و گفتند: 

یا اباالحسن! فاطمه شب و روز گریه می‌کند، هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم، روزها به علّت کسب و کار و طلب وسائل زندگی، قرار و آرام نداریم، إِنَّا نُخْبِرُک أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ لَیْلاً أَوْ نَهَارا ما از تو تقاضا می‌کنیم که حضرت فاطمه سلام الله علیها یا شب گریه کند یا روز. 

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود: 

مانعی ندارد. وقتی حضرت علی علیه السلام متوجّه فاطمه ی اطهر سلام الله علیها شد، دید آن بانوی معظّمه از گریه ساکت نمی شود و تسلیت گفتن، برای او ثمری ندارد، هنگامی که چشم آن بانو به حضرت امیرالمومنین علیه السلام، افتاد لحظه ای ساکت شد. 

حضرت علی علیه السلام به ایشان فرمودند:  

ای دختر پیغمبر! بزرگان مدینه خواسته اند تا از شما بخواهم برای پدر بزرگوارت یا شب گریه کنی یا روز. 

حضرت فاطمه ی اطهر سلام الله علیها فرمود: یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَقَلَّ مَکْثِی بَیْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِیبِی مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِهِمْ  اللَّهِ 

یا اباالحسن! من چندان مکثی در میان این مردم نخواهم کرد، به زودی من از میان این مردم می‌روم، فَوَ اللَّهِ لَا أَسْکُتُ لَیْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِی رَسُولِ

 یا علی به خدا قسم،من شب و روز از گریه آرام نخواهم شد تا اینکه به پدرم ملحق شوم. 

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود: 

باشد، ای دختر پیامبر! به دلخواه خود عمل نما. (5)

[علامه مقرم در کتاب صدیقه شهیده نوشته است:]

 

 امیرالمؤمنین- علیه السلام- مانع او نشد و خانه ای (سایه بانی با شاخه های درخت خرما) در بقیع برای فاطمه- سلام اللَّه علیها- ساخت که بیت الاحزان نامیده شد .[بعضی از علمای اهل سنت گفته اند:گفته شده است که قبر فاطمة بنت رسول الله  در بیت الاحزان که مسجدی است منسوب به ایشان در بقیع  ،می باشد(6)]

هنگام صبح حضرت زهرا دست بچه‌های کوچکش را می‌گرفت و به آنجا می‌رفت و تا شب می‌ماند و گریه می کرد، بعد امیرالمؤمنین- علیه السلام- می‌آمدند و زهرا- سلام اللَّه علیها - را به خانه برمی گرداندند(7) 

[ازبس مصیبت گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها سنگین است که:]

از علامه سید باقر، فرزند آیه اللَّه سید محمد هندی متوفای سال 1329 حکایت شده است : او حضرت صاحب الامر- صلوات اللَّه علیه و عجل اللَّه فرجه- را شب غدیر در خواب دید که آن حضرت- علیه السلام- محزون و غمگین هستند. پس به محضر آن حضرت- علیه السلام- عرض کرد: ای آقای من ،چرا امروز (غدیر) شما را محزون و اندوهناک می‌بینم با اینکه مردم به خاطر عید غدیر شاد و مسرورند. پس صاحب الامر- سلام اللَّه علیه- فرمودند: حزن و اندوه مادرم زهرا را به یاد آوردم، سپس فرمود: 

لا ترانی اتّخَذتُ لا و عُلاها     بَعد بَیت الاحزانِ بَیت سُرور

سوگند به شرف و مقام آن حضرت مرا نخواهی دید که پس از بیت ­الاحزان خانه خوشی بگیرم.

کُلُّ غَدرٍ وَ قَولَ اِفکٍ و زُورٍ    هُوَ فَرعٌ مِن جَحدِ نَصِّ الغَدیرِ

هر مکرى و گفتار دروغى و شهادت نابحقى که اتفاق مى افتد، علتش کسى است که نص بر غدیر را انکار کرده است.(8)

..........

(گریز به روضه کربلا)

  واما على بن الحسین علیهم السلام (طبق کتاب  منتهی الآمال شیخ عباس قمی(ره) و الامالی شیخ صدوق(ره))پس بر مصیبت پدر خود بیست سال گریست وبه روایتى چهل سال وهرگز طعام نزد اونگذاشتند که گریه نکند وهرگز آبى نیاشامید که نگرید تا آنکه یکى از آزاد کرده هاى آن حضرت گفت: فداى توشوم یابن رسول اللّه! مى ترسم که خود را از گریه هلاک کنى،.(9)حضرت فرمود: واى بر تو یعقوب پیغبر علیه السلام دوازده پسر داشت خداوند تعالى یکى از آنها را از او پنهان کرد آنقدر بر او گریست تا چشماش از کثرت گریه سفید شد و از بسیارى حزن و اندوه بر پسرش موهاى سرش سفید گشت و قدش خمیده شد و حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود و من به چشم خود دیدم که پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیت خود را که شهید گشته بودند و جسدهاى نازنین ایشان بر زمین افتاده بود پس چگونه اندوه بر من برطرف شود؟! (10)

باغبانی گر به باغ لاله اش می‌داد آب 

تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب 

گریه می‌کردی به یاد طفل معصوم رباب 

بر لب خشک علی اکبر دلت می‌شد کباب (شاعر:میثم)

..........

(سینه زنی)

آن که بعد ازپدرش در همه جا تنها بود

نور چشمان نبى، فاطمه ی زهرا بود!

گل مینوى بهشتى به جوانى پژمرد 

 آن که عطر نفسش، بوى خوش گلها بود

پاره ی جسم نبى را ز جفا آزردند

مأمن فاطمه، بیت الحزَن صحرا بود!

همه گفتند: على بعد وى از پا افتاد 

کوه صبرى که چنان ثابت و پابرجا بود!

تا جگر گوشه محراب خدا را کشتند 

 چشم حیدر ز غمش یکسره خون پالا بود

رفت زهرا و على زآتش داغش همه عمر 

 سوخت چون شمع سراپاى، اگر بر پا بود!

بارد از دیده خود خون جگر [هرشیعه] 

 بس که آن ماتم جانسوز، توان فرسا بود(شاعر:جیرودی)

..........

منابع:

1. بحارالانوار ج43 باب3 روایت48 (ص55)

2. مفاتیح نوین ص236

3. الامالی شیخ صدوق (اسلامیه)ص142  

4.فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد (ترجمه کرمی)ص700

5. بحارالانوار ج43باب7روایت15(ص 177)

6. تاریخ الخمیس(الدِّیار بَکْری)(چاپ بیروت)ج 2 ص 176/فتح القدیر (الکمال بن الهمام )(چاپ دارالفکر) ج 3 ص 182

7.صدیقه شهیده (مقرم)(ترجمه امین زاده)ص184

8. صدیقه شهیده (مقرم)(ترجمه امین زاده)ص184

9.الامالی شیخ صدوق (اسلامیه)ص142

10.منتهی الآمال (تک جلدی)ص617

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۷:۰۹
MR Haji

ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه 

ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه 

ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه 

ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۲۵
MR Haji

کیست زهرا آنکه ختم انبیا را کوثر است  

چیست کوثر هدیه حق هستی پیغمبر است 

لیلة القدر خدا روح دو پهلوی رسول 

جان قرآن قلب دین رکن وجود حیدر است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۰۹:۱۷
MR Haji

ای حقیقت قرآن، ای جمال سبحانی 

عرش و فرش را بانو، نور و نار رابانی 

صورت خداوندی در جمال حورایی 

حوریِ بهشت وحی در لباس انسانی 

خاک فضّه ات خوشتر از عبیر فردوسی 

آب کوثرت بهتر از شراب روحانی 

هم تو جلوه ی خالق هم تو کوثر قرآن 

هم تو همدم حیدر هم تو احمد ثانی 

در ریاض فیض تو از درخت حبّ تو 

خورده دمبدم جبریل میوه‌های عرفانی (شاعر:میثم) 

---------------

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ 

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّة

ِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ 

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَة

ُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ (1)

..................

شیخ عباس قمی (ره)در کتاب بیت الاحزان نوشته است: 

....( یکی از غاصبین خلافت ) در یکسال نصف حقوق همه ی کارگزارانش را به عنوان غرامت (و کمبود بودجه و مالیات) برداشت، ولی حقوق قنفذ را به طور کامل پرداخت، سُلَیم می‌گوید به مسجد رسول خدا (ص) رفتم گروهی را دیدم در گوشه ای نشسته اند، همه ی آنها از بنی هاشم بودند، جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابی بکر و عمر بن ابی سلمه و قیس بن سعد بن عُباده، در این جلسه، عباس (عموی پیامبر) به علی (ع) گفت: «چرا (فلانی) مانند همه ی کارگزارانش، از حقوق «قُنفذ» چیزی نکاست؟! » 

حضرت علی (ع) به اطراف خود نگاه کرد و سپس قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود: 

شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوْطِ فَماتَتْ وَ فی عَضُدِها اَثَرهُ کَاَنَّهُ الدُّمْلُجْ. 

: «حقوق قفنذ را کم نکرد، تا از او تشکّر نماید بخاطر ضربت تازیانه ای که او بر فاطمه (س) نواخته بود، که وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر آن تازیانه در بازوی او وجود داشت و همانند بازوبند، نمایان بود».(2)

بسوز ای دل، بزن شراره 

که شعله خیزد زسنگ خاره 

بریز ای اشک، به رخ هماره 

که تازه گشته غمم دوباره 

غریب کوچه شهید خانه 

جدا شد از من به تازیانه 

به بازوی او بود نشانه 

به سینۀ من بود شراره (شاعر:میثم)

.....................

علامه عبدالرزاق مقرم در کتاب صدیقه شهیده نوشته است:

آنگاه که خواستند علی- علیه السلام- را به جانب مسجد با آن وضع اهانت بار ببرند زهرا- سلام اللَّه علیها- به دفاع از مقام ولایت برخاست: 

«... پس فاطمه- صلوات اللَّه علیها- بین آن نامردمان و بین علی- سلام اللَّه علیه- جلو در خانه حائل شد، قنفذ آن بانوی بزرگ را با شلاق زد پس آن هنگام که وفات یافت هنوز در بازویش از ضربه ای که قنفذ وارد کرده بود ورمی چون بازوبند وجود داشت، و زهرا- سلام اللَّه علیها- را به طرف خانه وادار نمود و ایشان را عقب زد.(3)

در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته 

که اینجا مادرت افتاد از پا یا ابا صالح 

بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان 

که جایش مانده بر بازوی زهرا یا ابا صالح (شاعر:میثم) 

---------------

(گریز به روضه کربلا)

عرضه بداریم:بی بی جان همانطور که شما خواستید از امامتان دفاع کنید و دستتان مجروح شد  ،فرزند پسرت (عبدالله بن حسن)نیز خواست از امامش دفاع کند.ولی......

ابن نما از علمای قرن هفتم هجری قمری در کتاب مثیرالاحزان آورده است:

........ یکی از تجاوزکاران اموی بنام «بحر بن کعب» به سوی حسین علیه السلام روی آورد، که «عبدالله» فریاد برآورد: هان ای پلیدزاده! آیا می‌خواهی عمویم را به شهادت برسانی؟ آن عنصر پلید نیز شمشیری بر آن کودک محبوب فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالی که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد برآورد که: عموجان مرا دریاب! حسین علیه السلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایی پیشه ساز(4)

(زبانحال حضرت عبدالله)

برای ترک سر، آماده بودم 

از اوّل دل به مهرت، داده بودم 

عموجان بر سرم، منّت نهادی 

من از قاسم، عقب افتاده بودم (شاعر:میثم) 

................ 

(سینه زنی)

ای خاک تو چشم آسمان‌ها 

بانوی همیشۀ جهان ها 

اوج تو بلندتر ز امکان 

عمر تو فزون تر از زمان ها 

((یافاطمه،یاحضرت زهرا))

هر نبض تو یک پیام قرآن 

بر هر نفست سلام قرآن 

خوی تو بود تمام توحید 

روی تو بود تمام قرآن

 

ما سائل و لطف توخدایی 

کارت همه دم گره گشایی 

در حشر ز قد و قامت تو 

پیداست جلال کبریایی 

ای حامل وحی هم کلامت 

ای سکه احمدی به نامت 

هر جا که صدای پات آمد 

برخاست نبی به احترامت 

تو دست خدا در آستینی 

تو رکن امیر مؤمنینی 

تو مادر یازده امامی 

تو دختر ختم مرسلینی (شاعر:میثم)

..............

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان،ص: 282

2.بیت الاحزان (ترجمه اشتهاردی)ص 144،145

3. صدیقه شهیده زهرا (ترجمه امین زاده)ص298،299

4.مثیر الاحزان (ترجمه کرمی)ص266

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۷
MR Haji

هم تمامیِ خلقت، هم خداست زهرایی 

مصطفاست زهرایی، مرتضاست زهرایی 

روز حشر می‌پرسند: کی؟ کجاست زهرایی؟ 

ای خدا تو شاهد باش، دین ماست زهرایی 

ای ز چشم ما جاری اشک چشم گریانت 

سرِّ غربتت پیدا از مزار پنهانت 

کوه غصه، بار غم، خون دل به دامانت 

کرده آتش غم آب، همچو شمع سوزانت(شاعر:میثم) 

................

السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْغَرَّاءُ الزَّهْرَاءُ 

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ 

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ یَا مَوْلَاتِی وَ ابْنَةَ مَوْلَایَ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ (1)

...........

علامه مجلسی (ره)درکتاب بحارالانوار آورده  است:

فَأَقْبَلَ النَّاسُ حَتَّی دَخَلُوا الدَّارَ فَکَاثَرُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی عُنُقِهِ حَبْلاً  مردم، در میان خانه ی حضرت علی علیه السلام ریختند و بر آن حضرت غلبه یافته و ریسمان به گردن مقدّسش انداختند!! 

فَحَالَتْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَهُ فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ، حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها نزد در آمد که حضرت امیر علیه السلام را از دست آنان رها کند فَضَرَبَهَا قُنْفُذُ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْط، ولی قنفذ، آن بانوی مظلومه را هدف تازیانه قرار داد........(2)

هر چه آید پیش، زهرا با علیست 

اول و آخر کلامش یا علیست 

فاطمه  دید از عدو آزارها 

کشته شد در ره حیدر بارها 

روز تنهائی به حیدر داد دست 

تا غلاف تیغ دستش را شکست 

دید دشمن فاطمه جان علیست 

بلکه با جانش نگهبان علیست 

گفت باید جان حیدر را گرفت 

از علی ،دخت پیمبر را گرفت 

....سپس على علیه السّلام را بردند و به شدت او را مى کشیدند،[ تا آنکه  به مسجد رسید (3)]

طبق نقل شیخ عباس قمی در کتاب بیت الاحزان :

[سپس] فاطمه (س) سراسیمه به مسجد آمد، تا علی (علیه السلام) را از دست آنها بگیرد و نجات دهد، ولی نتوانست، از آنجا به سوی قبر پدرش رفت، و با سوز دل و آه جانکاه گریه می‌کرد «پدر جان دریغ و آه از فراق تو، و ای فغان از جدائی حبیب تو ابوالحسن امیر مؤمنان؛ پدر دو سبط تو حسن و حسین (علیه السلام) آنکس که تو او را در کودکی تربیت کردی، و وقتی که بزرگ شد، او را برادر خود خواندی، و او بزرگترین دوستان و محبوبترین اصحاب تو در حضورت بود، او که از همه در قبول اسلام پیشی گرفت، و به سوی تو هجرت کرد، ای پدر بزرگوار و ای بهترین خلائق

فَها هُوَ یُساقُ فِی الْاسرِ کَما یُقادُ الْبَعِیرَ. 

«اکنون او را اسیرگونه می‌کشند، چنانکه شتر را می‌کشند». 

سپس ناله ی جانسوزی از دل داغدارش برکشید و گفت: 

وا مُحَمَّداه! وا حَبِیباه! وا اَباه! وا اَبَا الْقاسِماه! وا اَحْمَداهُ، وا قِلَّةَ ناصِراهُ وا غَوْثاهُ، واطُولَ کُرْبَتاهُ، وا حُزْناهُ، وا مُصیبَتاه! وا سوءَ صَباحاه!! 

«فریاد، یا محمّدا، فریاد ای دوست، ای پدر، ای اباالقاسم، ای احمد، آه و فغان از کمی یاور، و مصیبت و اندوه بسیار، و آه از این روزگار تلخ. 

فاطمه (سلام الله علیها) بعد از این گفتار، صیحه زد و بیهوش به روی زمین افتاد، مردم از گریه او گریستند و صدا به ناله بلند کردند، و مسجد پیامبر (صل الله علیه وآله و سلم) ماتم سرا گردید(4). ..........

همه عهد خدا بشکسته بودند 

علیه ما بهم پیوسته بودند 

از آن، در خانه‌ام از پا فتادم 

که دست شوهرم را بسته بودند (شاعر:میثم) 

---------------

(گریز به روضه کربلا)

عرضه بداریم :بانو،شما در زمان تنهایی حضرت علی علیه السلام ، رسول خدا  را صدا زدید ....ولی دلها بسوزد دخترت ام کلثوم..... 

شیخ عباس قمی در نفس المهموم نوشته است:

اسب امام علیه السلام از دست دشمن گریزان سوی امام آمد و کاکل در خون او آغشته کرد و از آنجا سوی سراپرده ی زنان آمد، شیهه زنان و نزدیک خیام سر بر زمین می‌کوفت تا بمرد و چون خواهران و دختران واهل بیت او اسب را بی سوار دیدند، فریاد به گریه و شیون برآوردند و‌ام کلثوم دست بر سر نهادگفت:

 «وا محمداه! وا جداه! وا نبیاه! وا اباالقاسماه! وا علیاه! وا جعفراه! وا حمزتاه! وا حسناه! هذا حسین بالعراء، صریع بکربلاء، محزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء». این حسین است در میدان افتاده در کربلا، سر او از قفا بریده و عمامه و ردای او ربوده اند، این بگفت و بیهوش شد. (5)

یا خیر المرسلین یا ختم الانبیا 

صلی صلی علیک ملائک فی السما 

باد سلامت سرت ببین به چشم ترت 

هذا هذا حسین مرمل بالدما 

پیکر عریان او مانده به روی زمین 

مسلوب یا نبی عمامه والردا (شاعر:میثم) 

....................

(سینه زنی)

ای خوانده خدا مدح تو را بهر پیمبر  

وصف تو درخشیده به تطهیر و به کوثر 

((یاحضرت زهرا ،یاحضرت کوثر))

راضیه و مرضیه و صدیقه، امینه 

منصورۀ معصومه و زهرای مطّهر 

هم وجه خدایی تو و قرآن محمّد 

هم دست یداللهی و هم حامی حیدر 

هم مام دو عیسایی و هم مام دو مریم 

هم برتری از آسیه و مریم و هاجر 

بر دست تو ای دست خدا خواجۀ لولاک 

یک بار نه صد بار زند بوسه مکرر 

انسیّۀ حورایی و حوریّۀ انسی 

با این همه می‌بینمت از هر دو فراتر (شاعر:میثم) 

................

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان(چاپ بیروت)، ص: 283

2. بحارالانوار ج43 باب 7 روایت29

3. کتاب سلیم بن قیس (ترجمه انصاری)، ص: 229 

4. بیت الاحزان (ترجمه اشتهاردی)ص 147

5.نفس المهموم (ترجمه شعرانی)ص402

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۰
MR Haji

ای دخت مصطفی که پدر خوانده مادرت  

صف بسته انبیا به ادب در برابرت 

تو کیستی که خواجه لولاک می‌شنید 

بوی بهشت از نفس روح پرورت 

حورا نهاده دست به دامان فضّه ات 

غلمان گشوده چشم به احسان قنبرت 

تا صبح حشر سلسلۀ اولیای حق 

مدیون صبر و نهضت شبّیر و شبّرت 

عالم نهاده چهره به دیوار کوچه ات 

خلقت ستاده بر در بیت محقّرت 

گوش علی به زمزمه‌های سحرگهت 

چشم نبی به ماه جمال منّورت (شاعر:میثم) 

...............

اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى السَّیِّدَةِ الْجَمِیلَةِ الْجَمِیلَةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ (1)

..........

علامه سید محمد کاظم قزوینی (ره)در کتاب فاطمه الزهرا  من المهد الی اللحد. آورده اند:

دختر سرفراز پیامبر به خود حرکت داد و از بستر بیماری برخاست و خود را حالت نشسته و ایستاده و تکیه به دیوار، به نقطه ی مورد نظر رسانید در آنجا آب آماده بود، لباسهای فرزندانش را برداشت و با دستهای لرزان خویش به شستشوی آنها پرداخت، آنگاه کودکان خردسال خویش را فراخواند و با آب زلال و گلی خاص به نظافت و شستشوی آنان پرداخت... 

.........دست مهر بر سر و تن کودکان خردسال خویش می‌کشد و گویی 

در همان حال با آنان وداع می‌کند. کسی چه می‌داند شاید در همان لحظات آهسته آهسته می‌گریست و باران اشک از جام دیدگانش که از فشار رنجها به گودی نشسته بود، فرو می‌بارید و این باران اشکها بر چهره ی گرفته می‌ریخت تا آثار افسردگی و پژمردگی را از آن خورشید ابرگرفته، بشوید. 

درست در این هنگام بود که امیر مومنان وارد منزل شد و همسر بسیار عزیز خویش را نگریست که از بستر بیمای برخاسته و به تدبیر امور خانه و تنظیم شئون آن پرداخته است. 

علی علیه السلام با نگرش بر آن بانوی گرانمایه که با آن شرایط جسمی به انجام کارهای خسته کننده ای پرداخته است که در هنگامه ی صحت و سلامت آنها را انجام می‌داد، بر او رقت برد. از این رو شگفت زده از آن حضرت پرسید که چرا در این شرایط بستر را ترک نموده و به تدبیر شئون خانه پرداخته است؟ 

و او نیز در پاسخ شوی ارجمندش از آخرین روز زندگی اش خبر داد و خاطرنشان 

ساخت که برای تنظیم امور بهداشتی و نظافت و شستشوی لباسهای فرزندان عزیزش برخاسته است چرا که آنان بزودی مادر پرمهر خویش را از دست داده و به فراق جانسوز او گرفتار خواهند شد. 

امیر مومنان از منبع و منشا این پیشگویی قاطعانه پرسید. و آن حضرت از خواب خویش که پدرش پیامبر را دیده بود... سخن گفت و بدینسان خود خبر شهادت خویش را به گونه ای داد که در این مورد تردید باقی نگذاشت. (2)

سالار بانوان ساعتی از ساعات آن روز را خوابید و گویی در همان لحظات آرامش بود که در رویایی ملکوتی خواب پدر گرانقدرش پیامبر را دید. نمی دانم، خدا می‌داند، شاید این نخستین و آخرین باری بود که دخت فرزانه ی پیامبر، پدرش را در خواب می‌دید... 

آری در همان عالم رویا پدر گرانمایه اش را در کاخی پرشکوه از در سفید زیارت کرد. هنگامی که چشم نازنین پیامبر بر جمال جهان افروز دخت فرزانه اش افتاد، ندا داد که: « هَلُمِّی إِلَیَّ یَا بُنَیَّةِ فَإِنِّی إِلَیْکِ مُشْتَاق » 

دخت محبوبم «فاطمه» جان! بسوی من بیا که من در شور و شوق دیدار توام. 

«فقالت: وَاللَّهِ إِنِّی لاشَدُّ شَوْقاً مِنْکَ إِلَی لِقَائِک » 

فاطمه پاسخ داد: پدر جان به خدای سوگند که من به دیدار شما شور و شوق بیشتری دارم. 

 

پیامبر گرامی فرمود: « أَنْتِ اللَّیْلَةَ عِنْدِی » 

فاطمه جان مژده ات باد که امشب نزد من خواهی بود(4). 

--------------- 

 

امشب به نخل آرزویم برگ پیداست

در چهرة زردم نشان مرگ پیداست 

امشب مرا در بستر خود واگذارید 

بیمار بیت وحی را تنها گذارید 

دوران هجوم رو به اتمام است امشب 

خورشید عمرم بر لب بام است امشب (شاعر:میثم) 

..............

(گریز به روضه کربلا)

عرضه بداریم :بانو،وقتی شما خبر شهادتتان را  طبق خواب دیدن پیامبر اکرم ،به مولا دادید،ما نمی دانیم ایشان چه حالی پیدا کردند، و لی دلها بسوزد برای دخترت زینب که خبر شهادت برادر را از ایشان شنید......

شیخ عباس قمی در نفس المهموم  آورده است: 

(عصر تاسوعا)حسین علیه السلام جلوی خیمه ی خویش نشسته به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود؛ خواهرش زینب ضجه ای بشنید و نزدیک برادر آمد، گفت: این بانگ و فریاد را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شود؟ حسین علیه السلام سر از زانو برداشت و گفت: در این ساعت رسول خدا را در خواب دیدم با من گفت: تو در این زودی نزد ما آیی؟ پس خواهرش سیلی بر 

روی زد و شیون کرد و بانگ و واویلاه برآورد، حسین علیه السلام با او فرمود: هنگام شیون نیست ای خواهر، خاموش باش! خدا تو را رحمت کند. (3)

ای به مقتل، خدا ثنا خوانت 

وی سر نیزه صوت قرآنت 

دشمن و دوست هر دو گریانت 

جنّ و انس و ملک پریشانت 

آفرینش محیط احسانت 

پدر و مادرم به قربانت(شاعر:میثم) 

............

(سینه زنی )

((فاطمه،یافاطمه،یافاطمه))

ای درود، و صلوات از احد دادگرت 

ای امامان و نبیّین و خدا مفتخرت 

خازن باغ جنان خادم کوی کرمت 

حامل وحی خدا طوطی شاخ شجرت 

میکند ناز ببوی خوش فردوس نسیم 

گر بهمراه غباری بَرَد از خاک درت 

دختران در همه جا دست پدر می‌بوسند 

تو که هستی که زند بوسه بدستت پدرت 

تو که هستی که بفرمان خداوند مجید 

قد به تعظیم برافراشته خیرالبشرت 

نخل توحیدی و خوبان همه برگند تو را 

شجر نوری و فرخنده امامان ثمرت (شاعر:میثم)

.............

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، (چاپ بیروت)ص: 401 

2. فاطمه الزهرا  من المهد الی اللحد. (ترجمه علی کرمی) ص730،731

3. نفس المهموم (ترجمه ابوالحسن شعرانی)ص241

4. فاطمه الزهرا  من المهد الی اللحد. (ترجمه علی کرمی) ص727،728

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۱۳:۲۵
MR Haji

ای در اوج آسمان‌ها از زمین مشهورتر 

در فلک حتی ز جبریل امین مشهورتر 

بر فراز عرش از عرش برین مشهورتر 

از اب و ابن و امیرالمؤمنین مشهورتر 

با ندای ذات پاک خالق لوح و قلم 

در میان پنج تن شد نام نیکویت علم 

دختر احمد چه احمد دخت احمد پروری 

همسر حیدر نه بلکه بهر حیدر حیدری 

جز محمد از تمام انبیا بالاتری 

هر که هستی انبیا و اولیا را مادری (شاعر:میثم)

.............

السَّلَامُ عَلَیْکِ وَ عَلَى ذُرِّیَّتِکِ یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ أَیَّتُهَا الْبَتُولُ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا بَضْعَةَ النَّبِیِّ یَا أُمَّ السِّبْطَیْنِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ. (1)

..........

علامه مجلسی در بحارالانوار اینچنین آورده است:

[زمانی که کنیزان به علی علیه السلام  گفتند: یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ 

عَمِّکَ الزهراء سلام الله علیها وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا. 

 یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود، فاطمه ی اطهر سلام الله علیها را دریاب، گر چه گمان نمی کنیم وی را دریابی. ]حضرت امیر علیه السلام به سرعت متوجّه حجره ی فاطمه ی اطهر سلام الله علیها شده و بر آن بانو وارد شدند. ناگاه دید: 

فاطمه ی اطهر سلام الله علیها در میان بستر خویشتن، که از پارچه ی کتان سفید مصری بود افتاده و( هِیَ تَقْبِضُ یَمِیناً وَ تَمُدُّ شِمَالاً)، به طرف راست و چپ می‌غلطد. 

حضرت علی علیه السلام فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ ردا از دوش و عمّامه از سر مبارک خویشتن افکند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها را به دامن گرفت و فرمود: 

ای زهراء! امّا حضرت فاطمه سلام الله علیها سخنی نگفت، برای دوّمین بار فرمود: 

ای دختر پیامبر! فاطمه ی اطهر سلام الله علیها جوابی نداد! حضرت امیر علیه السلام برای سوّمین بار صدا زد: 

ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقراء می‌بُرد! جوابی نشنید. ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند. 

حضرت زهرا سلام الله علیها جوابی نداد. 

حضرت علی علیه السلام صدا زد: یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ. ای فاطمه با من تکلّم کن، من پسر عموی تو علی بن ابیطالب هستم. 

فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها چشمان خود را به روی حضرت امیر علیه السلام باز کرد، آنگاه آن بانو گریست و حضرت علی علیه السلام هم گریان شد و به زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود: مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ. 

مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی می‌باشم. 

حضرت فاطمه ی اطهر سلام الله علیها گفت: یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لا بُدَّ مِنْهُ وَ لا مَحِیصَ عَنْهُ 

ای پسر عمو! من اکنون آن مرگی را مشاهده می‌کنم که نمی توان از دست آن گریخت. ......[شروع نمودن به وصیت  کردن و در فرازی از وصیتشان فرمودند:].

وَ لا تَصِحْ فِی وُجُوهِهِمَا فَیُصْبِحَانِ یَتِیمَیْنِ غَرِیبَیْنِ مُنْکَسِرَیْنِ فَإنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْیَوْمَ یَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا، یا علی! به صورت حسن و حسینم صیحه نزنی، زیرا ایشان یتیم و دل شکسته می‌باشند، دیروز بود که حسنین من، جدّ بزرگوار خود را از دست دادند، امروز هم مادر خود را از دست می‌دهند. فَالْوَیْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا وای بر آن امّتی، که حسنین مرا می‌کُشند و با ایشان بغض و دشمنی می‌ورزند.

 آنگاه این اشعار را خواندند:

ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ 

وَاسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ 

 

اگر گریه می‌کنی 

بر من گریه کن ای بهترین هدایت کنندگان و اشک بریز که روز فراق رسید. 

یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ 

فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ 

ای همسر بتول! من درباره ی نسل خود به تو سفارش می‌کنم، زیرا که ایشان ملازم اشتیاق می‌باشند. 

ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لا 

تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ 

یا علی! برای من و یتیم‌های من گریه کن، مخصوصاً قتیل کربلا را فراموش نکنی. (2)

شرار سینة دل‌ها حسین است 

بهار دامن صحرا حسین است 

به هر زخمش بود ذکر سلامی 

زیارتنامة زهرا حسین است (شاعر:میثم)

.............

(گریز به روضه کربلا)

حال که اسم دخترشان حضرت زینب  سلام الله علیها آمد،می گوییم: یازهرا ،در اواخر عمرتان ،اسماء شما را صدا زد ولی جوابی نشنید .

ولی در کربلا وقتی دختران  حضرت زینب سلام الله علیها  در لحظات آخر عمر برادرش ،او را صدا زد جواب جانسوزی گرفت .زیرا علامه قزوینی(ره) در کتاب زینب الکبری  و کتاب واقعه الطف بخش استشهاد الإمام الحسین اینگونه نقل کرده است که :

حضرت زینب سلام الله علیها کنار پیکر بی جان برادرش ،صدازد:

ءأنت الحسین أخی؟ آیا تو حسین برادر منی؟

ءأنت ابن أمی؟ آیا تو پسر مادر منی؟

ولی امام حسین علیه السلام جواب نمی دادند

پس حضرت زینب سلام الله علیها صدازد:

 ای برادر تو را بحق جدم پیامبر با من حرف بزن .[ولی جوابی نشنید] 

تو را به حق پدرم امیرالمومنین بامن حرف بزن..... [ولی جوابی نشنید]

تورا به حق مادرم فاطمه زهرا جوابم را بده.

[تا امام حسین علیه السلام اسم مادرش راشنید ] ،پس چشمانش را باز کرد و دید زینب کنار او نشسته است.

 پس باصدای ضعیف  به خواهرش فرمود: ای خواهر،قلبم را شکستی و غم بر غم هایم افزودی .پس تو را به خدا قسم می دهم که آرام باش و چیزی نگو.

 پس حضرت زینب ناله زد و گفت: 

.واویلا ،ای پسر مادرم چگونه آرام باشم و چیزی نگویم در حالی که تو در حالت سکرات مرگی؟ روحی لروحک الفداء،جانم فدای جانت. (3)

السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلیِّ اللَّهِ الْاعْظَمِ، 

السَّلامُ عَلَیْکِ یا اخْتَ وَلیِّ اللَّهِ المُعَظَّمِ،

 السَّلامُ عَلَیْکِ یاعَمَّةَ وَلیِّ اللَّهِ الْمُکَرَّمِ،

 السَّلامُ عَلَیْکِ یا امَ الْمَصائِبِ یا زَیْنَبُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ، (4)

---------------

(سینه زنی)

ای روح خدا به چشم حیدر  

ای پارة پیکر پیمبر 

ای مادر وحی و دختر وحی 

ای لیله قدر حی داور 

((یافاطمه،یاحضرت کوثر))

عیسای مسیح کرده تعظیم 

اول به تو بعد از آن به مادر 

یک دفتر وصف تو است قرآن 

یک سطر مدیحه تو کوثر 

ما تشنه ولایت تو آب است 

ما خشکی و بذل تو سحاب است 

بی سایة تو خدا گواه است 

گلزار بهشت هم سراب است 

خالق به تو افتخار دارد 

خلقت ز تو اعتبار دارد 

با دیدن صورتت محمد 

در سینه دلش قرار دارد (شاعر:میثم) 

.............

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، (چاپ بیروت)ص: 401 

2.بحارالانوار ج43 باب7 روایت15

3.زینب الکبری من المهد الی اللحد(بیروت)ص177،178

4.زیارتنامه حضرت زینب علیها سلام( حبیب اللهی) ص19،20

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۸
MR Haji

الا که دختر یاسین و مام طاهایی 

امینه، طاهره، صدیقه، زهره، زهرایی 

ائمه اند همه گوهر و تو دریایی 

فقط نه مادر سادات، مادر مایی 

تو مادر همه خوبان روزگاری تو 

تو اختیار قیامت به دست داری تو 

تو در وجود رسول خدا قراری تو 

تو در دل همگان صاحب مزاری تو (شاعر:میثم) 

......................

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وُلْدُهَا فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِکَ (1)

بنابر نقل کتاب سلیم بن قیس(که در بحارالانوار هم روایتش آمده است(2) :

..... روزی که برای گرفتن بیعت غاصبین خلافت رفتند در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها ،یکی از دشمنان مولا،به مردمى که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند ....... و آنها را اطراف خانه على و فاطمه و فرزندانشان علیهم السّلام قرار دادند. سپس  ندا کرد بطورى که على و فاطمه علیهما السّلام بشنوند و گفت: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ افْتَحِ الْبَابَ! 

«بخدا قسم اى على باید خارج شوى و با خلیفه پیامبر بیعت کنى و گر نه خانه را با خودتان به آتش مى کشم! حضرت زهرا علیها السّلام فرمود:....، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: افْتَحِی الْبَابَ وَ إِلا أَحْرَقْنَا عَلَیْکُمْ، در را باز کن و گر نه خانه تان را به آتش مى کشیم،فرمود: «....، از خدا نمى ترسى که به خانه من وارد مى شوى»؟! ولى او  ابا کرد از اینکه برگردد .

...سپس  آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد « حضرت زهرا علیها السّلام در مقابل او در آمد، و صدا زد یا رسول الله ،فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ 

 پس او شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله کرد: فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ. «سپس او  تازیانه را بلند کرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «یا ابتا (ای پدر)(3)

آتش زدن به خانۀ مولا بهانه بود 

مقصود خصم کشتن بانوی خانه بود 

از آن به باب وحی لگد زد عدو که دید 

جان رسول پشت در آستانه بود (شاعر:میثم)

استاد  فاطمی نیا از شاگردان آیت الله بهاء الدینی  فرموده اند : علامه امینی(ره) گفته است: در که به پهلوی خانم خورد،همان جا گفت:یامهدی(4)

ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا 

خون شد از هجرت دل ایام، یا مهدی بیا 

در دل شهر مدینه از مزاری گم شده 

مادرت زهرا دهد پیغام، یا مهدی بیا (شاعر:میثم) 

 

..............

(گریز به روضه کربلا)

تا دست بیداد سقیفه آتش افروخت 

بیت علی تا خیمه‌های کربلا سوخت 

ابن نما از علمای قرن هفتم هجری قمری در کتاب مثیرالاحزان آورده است:

تاراجگران اموی به سوی حرم اهل بیت یورش بردند و به غارت خیمه‌ها پرداختند. دختران سالار پیامبران و نوردیدگان فاطمه با سر و پای برهنه از خیمه‌ها بیرون ریختند و در سوگ جوانان و سالخوردگان به خون خفته خویش ناله‌های جانسوز سر دادند. غارتگران پس از غارت خیمه ها، آنها را به آتش کشیدند و زنان و کودکان، بناگزیر ترسان و نگران از آنجا سر به بیابانها نهادند. (5)

سورة نورانی نور آمده نقش زمین 

این عجب باشد که بسم الله روی نیزه هاست 

خیمه‌ها آتش گرفته مثل بیت فاطمه 

یا امیرالمومنین فریاد، عباست کجاست (شاعر:میثم) 

......................

(سینه زنی)

((فاطمه،یافاطمه،یافاطمه،یافاطمه))

اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود 

این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود 

چهرۀ انسیه الحورا و ضرب دست دیو 

فاطمه آخر مگر محبوبۀ داور نبود؟ 

فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه! 

حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود 

از فشار در همه اعضای او درهم شکست 

فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود 

دست او بشکست اما دست مولا را گشود 

غیر او کس را توان یاری حیدر نبود (شاعر:میثم) 

.....................

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، (چاپ بیروت)ص: 283 

2.بحارالانوار ج43 باب7 روایت 29

3.کتاب سلیم بن قیس( ترجمه انصاری) ص: 227 ،228

4. روضه های استاد فاطمی نیا ص63

5. مثیرالاحزان (ترجمه کرمی)ص274

---------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۶ ، ۱۲:۴۲
MR Haji

ای درود، و صلوات از احد دادگرت 

ای امامان و نبیّین و خدا مفتخرت 

خازن باغ جنان خادم کوی کرمت 

حامل وحی خدا طوطی شاخ شجرت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۳
MR Haji

تو مادر تمامی خوبان عالمی 

تو بوستان جنت گل‌های مریمی 

روح تو در وجود تو روح محمد است 

پیغمبر است تو، تو رسول مکرمی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۱:۱۱
MR Haji