روضه حضرت زهرا سلام الله علیها(یاد مادر توسط امام صادق علیه السلام)
از ما چه قابل از احد داورت سلام
از انبیا و از پدر و شوهرت سلام
از حضرت مسیح بر آن یازده مسیح
وز مریم مقدس بر دخترت سلام
تا صبح روز حشر ز آباء و امهات
پیوسته بر تو و پدر و مادرت سلام
............
شیخ عباس قمی در کتاب بیت الاحزان نوشته اند:
«بشّار مکاری» گفت: در کوفه به حضور امام صادق (ع) رفتم دیدم طبقی از خرما برای آن حضرت آورده بودند و از آن میخورد، و به من فرمود: بیا جلو از این خرما بخور.
عرض کردم: گوارا باد، قربانت گردم در راه میآمدم حادثه ای دیدم، غیرتم بجوش آمد و قلبم درد کرد و گریه گلویم را گرفت.
....... به من فرمود: اکنون چه حادثه ای دیدی؟
گفتم: در راه میآمدم یکی از مأمورین حکومت را دیدم که بر سر زنی میزند و او را به سوی زندان میبرد، و او با صدای بلند میگوید: «پناه میبرم به خدا و رسولش، و به غیر خدا و رسول، به هیچکس پناه نمی برم»
امام صادق (ع) فرمود: چرا آن زن را میزد و به زندان میبرد؟
عرض کردم: از مردم شنیدم که پای آن زن لغزید و به زمین افتاد، و گفت: «ای فاطمه،خدا آنان را که به تو ظلم کردند لعنت کند» گماشتگان حکومت او را دستگیر کرده و زدند.
امام صادق (ع) تا این سخن را شنید، از خوردن خرما دست کشید، و گریه کرد به گونه ای که دستمال و محاسن شریف و سینه اش از اشک چشمانش تر شد، سپس فرمود:
«ای بَشّار برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات و آزادی آن بانو، دعا کنیم و از خدا بخواهیم که او را حفظ کند (تا آخر داستان).
شیخ عباس قمی خودشان در ادامه می گویند:
براستی وقتی که امام صادق (ع) با شنیدن حادثه ناگواری که برای یک بانوی شیعه ی فاطمه (س) رخ داده، این گونه دگرگون میشود، پس چگونه خواهد شد که اگر جریان مصائب مادرش فاطمه (س) را برای او نقل کنند؟ که ظالمی به صورت آن حضرت سیلی زد که گوئی نگاه میکنم به گوشواره اش که بر اثر شدّت ضربت سیلی، شکسته و جدا شده است.
---------------
حالا ما عرضه بداریم:
وقتی که امام صادق (ع) با شنیدن حادثه ناگواری که برای یک بانوی شیعه ی فاطمه (س) رخ داده، این گونه دگرگون میشود، پس چگونه خواهد شد که اگر جریان عصر عاشورا را برایش نقل کنند.
زیرا شیخ عباس قمی در نفس المهموم آورده است.:
«عصر روز عاشورا حرم حضرت حسین علیه السلام و دختران وی همه اسیر دشمن گشتند و به اندوه و گریه شام کردند. روزی بر آنها گذشت که قلم یارای بیان حالت ایشان را ندارد، و شب را بسر بردند نه مردی داشتند نه مددکاری، تنها و بی کس، دشمنان از ایشان بیزاری مینمودند و آزار و توهین میکردند