*فدک*
ای درود، و صلوات از احد دادگرت
ای امامان و نبیّین و خدا مفتخرت
خازن باغ جنان خادم کوی کرمت
حامل وحی خدا طوطی شاخ شجرت
میکند ناز ببوی خوش فردوس نسیم
گر بهمراه غباری بَرَد از خاک درت
دختران در همه جا دست پدر میبوسند
تو که هستی که زند بوسه بدستت پدرت(شاعر:میثم)
.............
السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ (1)
........
بنابر کتاب تاریخ دمشق ( ابن عساکر )و کتاب السقیفه و فدک (جوهری) دو عالم اهل سنت:
بعد از آن که در جنگ خیبر ،خلیفه اول و دوم نتوانستند قلعه خیبر را فتح کنند،علی علیه السلام رفتند و پهلوان یهودی(مرهب)را کشتند و درقلعه را کندند و آن را فتح نمودند....(2)
یهودیان خیبر نصف فدک را به پیامبر اکرم دادند،وچون که بدون جنگیدن مسلمین فتح شده بود همه آن مال پیامبر شد.(3) [فدک در ملک رسول خدا بود تا این که آیه نازل شد {وَآت ذَا الْقُرْبَى حَقه} ]که طبق تفسیر سیوطی عالم اهل سنت ،رسول خدا بعد از نزول این آیه، فدک را به حضرت زهرا دادند(4)[از آن به بعد در ملک حضرت زهرا بود تا این که....]
بعد از رحلت پیامبر ،فدک را از دخترش گرفتند ،لذا ایشان برای گرفتن حقش به مسجد رفت و برای اثبات حقش خطبه طولانی گفت و دلیل آورد (5)ولی در جوابش گفته شد: أن هذا المال لم یکن للنبی صلى اللّه علیه و آله و سلم، و إنما کان مالا من أموال المسلمین(6)
شد فدک، بعد از پیمبر، کفر و ایمان را محک
کرد رسوا خویشتن را دشمن از غصب فدک
فاطمه، لطف خفی، روح نبی، جان علی است
آنکه ذکر خیر او باشد همه ورد ملک
عالم از (ام ابیها) نور هستی چون گرفت
دارد او بر گردن خلق جهان حق نمک(شاعر:حسان)
شیخ مفید (ره)در کتاب الاختصاص این چنین آورده است:
حضرت علی (علیه السلام) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: نزد [خلیفه] هنگامی که تنها است برو، چون او نسبت به دیگری نرم خوتر است، به او بگو: «تو ادّعای جانشینی پدرم میکنی، و به جای او نشسته ای، اگر به فرض فدک ملک تو باشد، و من آن را از تو بخواهم، لازم است آن را به من برگردانی. » حضرت زهرا (سلام الله علیها) نزد او رفت و چنین اظهار داشت، [خلیفه] گفت: «راست گفتی» آنگاه کاغذی طلبید، و ردّ فدک را در آن نوشت. فاطمه (سلام الله علیها) قباله ی ردّ فدک را به دست گرفت و از نزدش خارج شد، در مسیر راه، (یکی از دشمنان خدا) با او ملاقات کرد و پرسید:
آن نامه چیست؟ فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «این نامه سند ردّ فدک است.... » او گفت: «آن را به من بده. » فاطمه (سلام الله علیها) امتناع ورزید، او عصبانی شده به سینه آن حضرت لگد زد،... سپس عمر آن چنان سیلی به صورت زهرا (سلام الله علیها) زد که گویی مینگرم که گوشواره ی او شکسته شده است.[ آنگاه نامه ی رد فدک را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) گرفت و پاره نمود(7)] (8)
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النّسا سیلی زدند
فاطمه آیینۀ توحید و وجه کبریاست
بر رخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند (شاعر:میثم)
---------------
(گریز به روضه کربلا)
عرضه بداریم :یا زهرا،اگر در ماجرای غصب فدک به قواله آن احترامی گذاشته نشد و حق شما ضایع شد،در کربلا نیز به نامه های دعوت فرزندتان به کوفه احترامی گذاشته نشد.زیرا شیخ عباس قمی(ره)در کتاب نفس المهموم آورده است: حسین علیه السلام بانگ زد شبث بن ربعی و حجار و قیس بن اشعث و زید بن الحارث را که مگر شما سوی من نامه نفرستادید؟ آنان گفتند: ما نمی دانیم تو چه میگویی! (9)
شما نامه نوشتید که فرزند پیمبر به
سوی کوفه بیاید،
در رحمت به سوی خلق گشاید،
همه گفتید که باید پسر فاطمه برما ره توحید نماید،
به چه تقصیر کشیدید به رویش ز ره کینه وتزویر
همه نیزه و شمشیر، گه از سنگ و گهی تیر،(شاعر :میثم)
...........
(سینه زنی)
((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))
ای ز تو پیغامبران را شرف
لؤلؤ و مرجان خدا را صدف
راضیه و مرضیه و عالمه
سیدة النساء یا فاطمه
آینة سیرت ختم رسل
دانش کل عصمت کل عقل کل
وصف تو و مدح تو خیرالکلام
مادر سادات علیک السلام
ای کرمت شامل حال همه
مادر سادات بنی فاطمه
نعمت هستی نمک فاطمه است
ملک الهی فدک فاطمه است
ای که به خاک تو فدک گم شده
بین سپاه تو ملک گم شده
وصف تو اینگونه به ما رسیده
ایتها الصدیقة الشهیده
دخت نبی مادر آدم سلام
سیدة النساء عالم سلام
روح عبادات سلام علیک
مادر سادات سلام علیک
مصحف مهر تو کتاب همه
درس حجاب تو حجاب همه
جنت موعود پیمبر تویی
آرزوی احمد و حیدر تویی
حسن تو نقش قلم ابتداست
سینة پاک تو بهشت خداست
(شاعر:میثم)
---------------
منابع:
1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، ص: 282
2. تاریخ دمشق ج42 ص119_108
3. السقیفه و فدک ص98
4. الدر المنثور ج5 ص274
5. السقیفه و فدک ص99
6. السقیفه و فدک ص103
7. فلک النجاه ص161
8. الاختصاص ص185
9.نفس المهموم(ترجمه شعرانی) ص276