*آخرین لباس*
ای خدا ثناخوانت، با بیان قرآنی
وی تمام اوصافت، وحیِ حیِّ سبحانی
وی سلاله ات تا حشر، لالههای رضوانی
عرش و فرش را بانو، هست و بود را بانی
هم تجلّیِّ اول، هم محمّد ثانی
کفو و یار و هم سنگر، با علی عمرانی
کرده ای به بذل جان، از علی نگهبانی
جان اولیا بادت دسته دسته قربانی
---------------
السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ الْبَتُولُ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا زَیْنَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً غَصَبَتْکِ حَقَّک (1)
........................
ابن ابی الفتح از علمای شیعه در کتاب کشف الغمه روایت آورده است لحظات آخر عمر حضرت فاطمه سلام الله علیها به اسماء بنت عمیس فرمود:
هَاتِی طِیبِیَ الَّذِی أَتَطَیَّبُ بِهِ ،بیاور آن عطری را که من استعمال میکنم، وَ هَاتِی ثِیَابِیَ الَّتِی أُصَلِّی فِیهَا، آن لباسهایی را که با آنها نماز میخوانم حاضر کن. سپس حضرتش وضو گرفته و آنگاه سر مبارک خود را بر زمین گذاشت .
اسماء می گوید:وقتی من امر آن بانو را اجرا نمودم لباسش را روی خود کشید و به من فرمود: انْتَظِرِینِی هُنَیْهَةً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلی أَبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
پس از چند لحظه مرا صدا بزن، اگر جواب تو را گفتم که هیچ و الّا بدان که نزد پدر بزرگوارم رفته ام.
[اسماء نگاه خویش را سویم بیفکن
میخوابم اینک پرده بر رویم بیفکن
بنشین کناری ناله از دل در خفا زن
بانوی خود را لحظه ای دیگر صدا زن
دیدی اگر خامش به بستر خفتهام من
راحت شدم، پیش پیمبر رفتهام من ]
اسماء بعد از چند لحظه ای، آن بانوی مظلومه را صدا زد ولی جوابی نشنید.
صدا زد: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی ای دختر محمّد مصطفی! ولی جوابی نشنید
صدازد یَا بِنْتَ أَکْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاء ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد، ..... ولی جوابی نشنید
صدازد ای دختر آن کسی که مقامش به «قابَ قَوْسَیْنِ أوْ أَدْنی» رسید! امّا جوابی نگرفت.
لذا به حضرت نزدیک شدو لباس آن حضرت را از روی صورتش برداشت و متوجّه شد که ایشان به شهادت رسیده است.
بعد از آن اسماء بدن آن بانوی معظّمه را حرکت میداد و میگفت:
ای فاطمه! موقعی که نزد پدر بزرگوارت رفتی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.
در همان زمان که اسماء این سخن را میگفت حسنین علیهما السلام از راه رسیدند (2) و خودشان را روی بدن مادر انداختند.
چون سوی حجره کودکانم رو نهادند
یکباره روی جسم رنجورم فتادند
مگذار ساعتها تنم در بر بگیرند
مگذار آنان هم کنار من بمیرند
از من بگو با زینب آزادۀ من
برچیده مگذاری شود سجادۀ من
من رفتم اما یادگارم زینب اینجاست
تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست
.......................
(گریز به روضه کربلا)
یاحضرت زهرا ،شما در لحظات آخر عمرتان با کمک اسماء لباس نمازتان را پوشیدید و عطر استفاده کردید ولی دلها بسوزد برای فرزندتان حسین علیه السلام که ابن نما در کتاب مثیرالاحزان در باره آخرین لباسی که پوشیدند نوشته است:
امام حسین علیه السلام با تماشای شرارت و شقاوت آنان در حالی که آماده شهادت بود، لباس ویژه ای خواست و آن را از چند جا شکافت تا پس از شهادتش، آن را بغارت نبرند
و پیکرش را برهنه نسازند. اما هنگامی که به شهادت رسید، همان را نیز «بحر بن کعب» به غارت برد، و به کیفر این شقاوت، به دردی گرفتار شد که دو دستش در تابستان بسان چوب خشک میگردید و در زمستان از آنها خون و چرک میچکید و همانگونه بود تا نابود گردید.(3)
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَلِیبَ الْعُرْیَانِ وَ الذَّبِیحَ الْعَطْشَانَ وَ صَاحِبَ الْمَصَائِبِ وَ الْأَحْزَانِ سلام بر تو ای غارت زده عریان،و ای ذبح شده لب تشنه و ای صاحب مصیبت ها و غم ها(4)
.....................
(سینه زنی)
((یافاطمه،یاحضرت زهرا))
غیر از تو بهشت مصطفی کیست
همتای ولی کبریا کیست
غیر از تو مدافع ولایت
در راه علی مرتضی کیست
یاری که به حفظ جان یارش
شش ماهه خود کند فدا کیست
در راه خدا فتاده از پا
از دست علی گره گشا کیست
غیر از تو کسی که تا دم مرگ
یک دم ز علی نشد جدا کیست
---------------
منابع:
1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، ص: 196،197
2.کشف الغمه(بیروت)،ج2 ص122،123
3.مثیرالاحزان (ترجمه کرمی)ص267
4. زاد المعاد-مفتاح الجنان، ص: 512