روضه امام حسین علیه السلام(سر وزین اسب)
صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من
به کربلات قسم کربلای تو دست حسین
به هر زمان که بخوانند نسلها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
به عالمی در دل بستهام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
..............
ابن نما از علمای قرن هفتم هجری قمری در کتاب مثیرالاحزان آورده است:
هنگامی که پیکر نازنین حسین علیه السلام از زخمهای عمیق و بی شمار پوشیده شد و دیگر تاب و توان حرکت و دفاع برای آن قهرمان بی هماورد باقی نماند، «شمر» فرمان داد تا او را تیرباران سازند! و «عمر بن سعد» فریاد برآورد که: در انتظار چه هستید؟ چرا کار این بزرگمرد را تمام نمی کنید؟ و به «سنان بن انس» فرمان داد تا سر مقدس آن حضرت را از پیکرش جدا سازد! آن عنصر پلید
در حالی وارد شهادتگاه حسین علیه السلام گردید که میگفت: هان ای پسر فاطمه! در حالی به سوی تو و برای کشتن ات گام به پیش میگذارم که تو را میشناسم! و نیک میدانم که تو سالار و سرور مردم آزاده و فضیلت خواه هستی و از نظر پدر و مادر و ریشه و تبار نیز بهترین و والاترین انسانهایی! «أمشی الیک و أعلم أنک سید القوم، و أنک خیر الناس أبا و اما. »و آن گاه با شقاوتی وصف ناپذیر سر مبارک سالار شایستگان را از پیکرش جدا نمود و آن را به «عمر بن سعد» هدیه کرد، و او نیز آن سر مقدس را برگرفت و بر زین اسبش آویخت........
چیزی نگذشت که «سنان» به کیفر شقاوت و بیدادش به دست «مختار» افتاد و او دست و پای آن عنصر پلید را برید و او را در همانحال که دست و پا میزد، در میان دیگی آکنده از روغن جوشان افکند.
...............