مقتل الشموس

روضه های اهلبیت علیهم السلام (مختصر و مستند )

مقتل الشموس

روضه های اهلبیت علیهم السلام (مختصر و مستند )

مقتل الشموس

بسم الله الرحمن الرحیم
ما آمریکا را زیر پا می گذاریم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

ای دخت مصطفی که پدر خوانده مادرت  

صف بسته انبیا به ادب در برابرت 

تو کیستی که خواجه لولاک می‌شنید 

بوی بهشت از نفس روح پرورت 

حورا نهاده دست به دامان فضّه ات 

غلمان گشوده چشم به احسان قنبرت 

تا صبح حشر سلسلۀ اولیای حق 

مدیون صبر و نهضت شبّیر و شبّرت 

عالم نهاده چهره به دیوار کوچه ات 

خلقت ستاده بر در بیت محقّرت 

گوش علی به زمزمه‌های سحرگهت 

چشم نبی به ماه جمال منّورت (شاعر:میثم) 

...............

اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى السَّیِّدَةِ الْجَمِیلَةِ الْجَمِیلَةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ (1)

..........

علامه سید محمد کاظم قزوینی (ره)در کتاب فاطمه الزهرا  من المهد الی اللحد. آورده اند:

دختر سرفراز پیامبر به خود حرکت داد و از بستر بیماری برخاست و خود را حالت نشسته و ایستاده و تکیه به دیوار، به نقطه ی مورد نظر رسانید در آنجا آب آماده بود، لباسهای فرزندانش را برداشت و با دستهای لرزان خویش به شستشوی آنها پرداخت، آنگاه کودکان خردسال خویش را فراخواند و با آب زلال و گلی خاص به نظافت و شستشوی آنان پرداخت... 

.........دست مهر بر سر و تن کودکان خردسال خویش می‌کشد و گویی 

در همان حال با آنان وداع می‌کند. کسی چه می‌داند شاید در همان لحظات آهسته آهسته می‌گریست و باران اشک از جام دیدگانش که از فشار رنجها به گودی نشسته بود، فرو می‌بارید و این باران اشکها بر چهره ی گرفته می‌ریخت تا آثار افسردگی و پژمردگی را از آن خورشید ابرگرفته، بشوید. 

درست در این هنگام بود که امیر مومنان وارد منزل شد و همسر بسیار عزیز خویش را نگریست که از بستر بیمای برخاسته و به تدبیر امور خانه و تنظیم شئون آن پرداخته است. 

علی علیه السلام با نگرش بر آن بانوی گرانمایه که با آن شرایط جسمی به انجام کارهای خسته کننده ای پرداخته است که در هنگامه ی صحت و سلامت آنها را انجام می‌داد، بر او رقت برد. از این رو شگفت زده از آن حضرت پرسید که چرا در این شرایط بستر را ترک نموده و به تدبیر شئون خانه پرداخته است؟ 

و او نیز در پاسخ شوی ارجمندش از آخرین روز زندگی اش خبر داد و خاطرنشان 

ساخت که برای تنظیم امور بهداشتی و نظافت و شستشوی لباسهای فرزندان عزیزش برخاسته است چرا که آنان بزودی مادر پرمهر خویش را از دست داده و به فراق جانسوز او گرفتار خواهند شد. 

امیر مومنان از منبع و منشا این پیشگویی قاطعانه پرسید. و آن حضرت از خواب خویش که پدرش پیامبر را دیده بود... سخن گفت و بدینسان خود خبر شهادت خویش را به گونه ای داد که در این مورد تردید باقی نگذاشت. (2)

سالار بانوان ساعتی از ساعات آن روز را خوابید و گویی در همان لحظات آرامش بود که در رویایی ملکوتی خواب پدر گرانقدرش پیامبر را دید. نمی دانم، خدا می‌داند، شاید این نخستین و آخرین باری بود که دخت فرزانه ی پیامبر، پدرش را در خواب می‌دید... 

آری در همان عالم رویا پدر گرانمایه اش را در کاخی پرشکوه از در سفید زیارت کرد. هنگامی که چشم نازنین پیامبر بر جمال جهان افروز دخت فرزانه اش افتاد، ندا داد که: « هَلُمِّی إِلَیَّ یَا بُنَیَّةِ فَإِنِّی إِلَیْکِ مُشْتَاق » 

دخت محبوبم «فاطمه» جان! بسوی من بیا که من در شور و شوق دیدار توام. 

«فقالت: وَاللَّهِ إِنِّی لاشَدُّ شَوْقاً مِنْکَ إِلَی لِقَائِک » 

فاطمه پاسخ داد: پدر جان به خدای سوگند که من به دیدار شما شور و شوق بیشتری دارم. 

 

پیامبر گرامی فرمود: « أَنْتِ اللَّیْلَةَ عِنْدِی » 

فاطمه جان مژده ات باد که امشب نزد من خواهی بود(4). 

--------------- 

 

امشب به نخل آرزویم برگ پیداست

در چهرة زردم نشان مرگ پیداست 

امشب مرا در بستر خود واگذارید 

بیمار بیت وحی را تنها گذارید 

دوران هجوم رو به اتمام است امشب 

خورشید عمرم بر لب بام است امشب (شاعر:میثم) 

..............

(گریز به روضه کربلا)

عرضه بداریم :بانو،وقتی شما خبر شهادتتان را  طبق خواب دیدن پیامبر اکرم ،به مولا دادید،ما نمی دانیم ایشان چه حالی پیدا کردند، و لی دلها بسوزد برای دخترت زینب که خبر شهادت برادر را از ایشان شنید......

شیخ عباس قمی در نفس المهموم  آورده است: 

(عصر تاسوعا)حسین علیه السلام جلوی خیمه ی خویش نشسته به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود؛ خواهرش زینب ضجه ای بشنید و نزدیک برادر آمد، گفت: این بانگ و فریاد را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شود؟ حسین علیه السلام سر از زانو برداشت و گفت: در این ساعت رسول خدا را در خواب دیدم با من گفت: تو در این زودی نزد ما آیی؟ پس خواهرش سیلی بر 

روی زد و شیون کرد و بانگ و واویلاه برآورد، حسین علیه السلام با او فرمود: هنگام شیون نیست ای خواهر، خاموش باش! خدا تو را رحمت کند. (3)

ای به مقتل، خدا ثنا خوانت 

وی سر نیزه صوت قرآنت 

دشمن و دوست هر دو گریانت 

جنّ و انس و ملک پریشانت 

آفرینش محیط احسانت 

پدر و مادرم به قربانت(شاعر:میثم) 

............

(سینه زنی )

((فاطمه،یافاطمه،یافاطمه))

ای درود، و صلوات از احد دادگرت 

ای امامان و نبیّین و خدا مفتخرت 

خازن باغ جنان خادم کوی کرمت 

حامل وحی خدا طوطی شاخ شجرت 

میکند ناز ببوی خوش فردوس نسیم 

گر بهمراه غباری بَرَد از خاک درت 

دختران در همه جا دست پدر می‌بوسند 

تو که هستی که زند بوسه بدستت پدرت 

تو که هستی که بفرمان خداوند مجید 

قد به تعظیم برافراشته خیرالبشرت 

نخل توحیدی و خوبان همه برگند تو را 

شجر نوری و فرخنده امامان ثمرت (شاعر:میثم)

.............

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، (چاپ بیروت)ص: 401 

2. فاطمه الزهرا  من المهد الی اللحد. (ترجمه علی کرمی) ص730،731

3. نفس المهموم (ترجمه ابوالحسن شعرانی)ص241

4. فاطمه الزهرا  من المهد الی اللحد. (ترجمه علی کرمی) ص727،728

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۱۳:۲۵
MR Haji

ای در اوج آسمان‌ها از زمین مشهورتر 

در فلک حتی ز جبریل امین مشهورتر 

بر فراز عرش از عرش برین مشهورتر 

از اب و ابن و امیرالمؤمنین مشهورتر 

با ندای ذات پاک خالق لوح و قلم 

در میان پنج تن شد نام نیکویت علم 

دختر احمد چه احمد دخت احمد پروری 

همسر حیدر نه بلکه بهر حیدر حیدری 

جز محمد از تمام انبیا بالاتری 

هر که هستی انبیا و اولیا را مادری (شاعر:میثم)

.............

السَّلَامُ عَلَیْکِ وَ عَلَى ذُرِّیَّتِکِ یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ أَیَّتُهَا الْبَتُولُ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا بَضْعَةَ النَّبِیِّ یَا أُمَّ السِّبْطَیْنِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ. (1)

..........

علامه مجلسی در بحارالانوار اینچنین آورده است:

[زمانی که کنیزان به علی علیه السلام  گفتند: یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ 

عَمِّکَ الزهراء سلام الله علیها وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا. 

 یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود، فاطمه ی اطهر سلام الله علیها را دریاب، گر چه گمان نمی کنیم وی را دریابی. ]حضرت امیر علیه السلام به سرعت متوجّه حجره ی فاطمه ی اطهر سلام الله علیها شده و بر آن بانو وارد شدند. ناگاه دید: 

فاطمه ی اطهر سلام الله علیها در میان بستر خویشتن، که از پارچه ی کتان سفید مصری بود افتاده و( هِیَ تَقْبِضُ یَمِیناً وَ تَمُدُّ شِمَالاً)، به طرف راست و چپ می‌غلطد. 

حضرت علی علیه السلام فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ ردا از دوش و عمّامه از سر مبارک خویشتن افکند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها را به دامن گرفت و فرمود: 

ای زهراء! امّا حضرت فاطمه سلام الله علیها سخنی نگفت، برای دوّمین بار فرمود: 

ای دختر پیامبر! فاطمه ی اطهر سلام الله علیها جوابی نداد! حضرت امیر علیه السلام برای سوّمین بار صدا زد: 

ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقراء می‌بُرد! جوابی نشنید. ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند. 

حضرت زهرا سلام الله علیها جوابی نداد. 

حضرت علی علیه السلام صدا زد: یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ. ای فاطمه با من تکلّم کن، من پسر عموی تو علی بن ابیطالب هستم. 

فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها چشمان خود را به روی حضرت امیر علیه السلام باز کرد، آنگاه آن بانو گریست و حضرت علی علیه السلام هم گریان شد و به زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود: مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ. 

مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی می‌باشم. 

حضرت فاطمه ی اطهر سلام الله علیها گفت: یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لا بُدَّ مِنْهُ وَ لا مَحِیصَ عَنْهُ 

ای پسر عمو! من اکنون آن مرگی را مشاهده می‌کنم که نمی توان از دست آن گریخت. ......[شروع نمودن به وصیت  کردن و در فرازی از وصیتشان فرمودند:].

وَ لا تَصِحْ فِی وُجُوهِهِمَا فَیُصْبِحَانِ یَتِیمَیْنِ غَرِیبَیْنِ مُنْکَسِرَیْنِ فَإنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْیَوْمَ یَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا، یا علی! به صورت حسن و حسینم صیحه نزنی، زیرا ایشان یتیم و دل شکسته می‌باشند، دیروز بود که حسنین من، جدّ بزرگوار خود را از دست دادند، امروز هم مادر خود را از دست می‌دهند. فَالْوَیْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا وای بر آن امّتی، که حسنین مرا می‌کُشند و با ایشان بغض و دشمنی می‌ورزند.

 آنگاه این اشعار را خواندند:

ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ 

وَاسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ 

 

اگر گریه می‌کنی 

بر من گریه کن ای بهترین هدایت کنندگان و اشک بریز که روز فراق رسید. 

یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ 

فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ 

ای همسر بتول! من درباره ی نسل خود به تو سفارش می‌کنم، زیرا که ایشان ملازم اشتیاق می‌باشند. 

ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لا 

تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ 

یا علی! برای من و یتیم‌های من گریه کن، مخصوصاً قتیل کربلا را فراموش نکنی. (2)

شرار سینة دل‌ها حسین است 

بهار دامن صحرا حسین است 

به هر زخمش بود ذکر سلامی 

زیارتنامة زهرا حسین است (شاعر:میثم)

.............

(گریز به روضه کربلا)

حال که اسم دخترشان حضرت زینب  سلام الله علیها آمد،می گوییم: یازهرا ،در اواخر عمرتان ،اسماء شما را صدا زد ولی جوابی نشنید .

ولی در کربلا وقتی دختران  حضرت زینب سلام الله علیها  در لحظات آخر عمر برادرش ،او را صدا زد جواب جانسوزی گرفت .زیرا علامه قزوینی(ره) در کتاب زینب الکبری  و کتاب واقعه الطف بخش استشهاد الإمام الحسین اینگونه نقل کرده است که :

حضرت زینب سلام الله علیها کنار پیکر بی جان برادرش ،صدازد:

ءأنت الحسین أخی؟ آیا تو حسین برادر منی؟

ءأنت ابن أمی؟ آیا تو پسر مادر منی؟

ولی امام حسین علیه السلام جواب نمی دادند

پس حضرت زینب سلام الله علیها صدازد:

 ای برادر تو را بحق جدم پیامبر با من حرف بزن .[ولی جوابی نشنید] 

تو را به حق پدرم امیرالمومنین بامن حرف بزن..... [ولی جوابی نشنید]

تورا به حق مادرم فاطمه زهرا جوابم را بده.

[تا امام حسین علیه السلام اسم مادرش راشنید ] ،پس چشمانش را باز کرد و دید زینب کنار او نشسته است.

 پس باصدای ضعیف  به خواهرش فرمود: ای خواهر،قلبم را شکستی و غم بر غم هایم افزودی .پس تو را به خدا قسم می دهم که آرام باش و چیزی نگو.

 پس حضرت زینب ناله زد و گفت: 

.واویلا ،ای پسر مادرم چگونه آرام باشم و چیزی نگویم در حالی که تو در حالت سکرات مرگی؟ روحی لروحک الفداء،جانم فدای جانت. (3)

السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلیِّ اللَّهِ الْاعْظَمِ، 

السَّلامُ عَلَیْکِ یا اخْتَ وَلیِّ اللَّهِ المُعَظَّمِ،

 السَّلامُ عَلَیْکِ یاعَمَّةَ وَلیِّ اللَّهِ الْمُکَرَّمِ،

 السَّلامُ عَلَیْکِ یا امَ الْمَصائِبِ یا زَیْنَبُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ، (4)

---------------

(سینه زنی)

ای روح خدا به چشم حیدر  

ای پارة پیکر پیمبر 

ای مادر وحی و دختر وحی 

ای لیله قدر حی داور 

((یافاطمه،یاحضرت کوثر))

عیسای مسیح کرده تعظیم 

اول به تو بعد از آن به مادر 

یک دفتر وصف تو است قرآن 

یک سطر مدیحه تو کوثر 

ما تشنه ولایت تو آب است 

ما خشکی و بذل تو سحاب است 

بی سایة تو خدا گواه است 

گلزار بهشت هم سراب است 

خالق به تو افتخار دارد 

خلقت ز تو اعتبار دارد 

با دیدن صورتت محمد 

در سینه دلش قرار دارد (شاعر:میثم) 

.............

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، (چاپ بیروت)ص: 401 

2.بحارالانوار ج43 باب7 روایت15

3.زینب الکبری من المهد الی اللحد(بیروت)ص177،178

4.زیارتنامه حضرت زینب علیها سلام( حبیب اللهی) ص19،20

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۸
MR Haji

الا که دختر یاسین و مام طاهایی 

امینه، طاهره، صدیقه، زهره، زهرایی 

ائمه اند همه گوهر و تو دریایی 

فقط نه مادر سادات، مادر مایی 

تو مادر همه خوبان روزگاری تو 

تو اختیار قیامت به دست داری تو 

تو در وجود رسول خدا قراری تو 

تو در دل همگان صاحب مزاری تو (شاعر:میثم) 

......................

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وُلْدُهَا فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِکَ (1)

بنابر نقل کتاب سلیم بن قیس(که در بحارالانوار هم روایتش آمده است(2) :

..... روزی که برای گرفتن بیعت غاصبین خلافت رفتند در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها ،یکی از دشمنان مولا،به مردمى که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند ....... و آنها را اطراف خانه على و فاطمه و فرزندانشان علیهم السّلام قرار دادند. سپس  ندا کرد بطورى که على و فاطمه علیهما السّلام بشنوند و گفت: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ افْتَحِ الْبَابَ! 

«بخدا قسم اى على باید خارج شوى و با خلیفه پیامبر بیعت کنى و گر نه خانه را با خودتان به آتش مى کشم! حضرت زهرا علیها السّلام فرمود:....، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: افْتَحِی الْبَابَ وَ إِلا أَحْرَقْنَا عَلَیْکُمْ، در را باز کن و گر نه خانه تان را به آتش مى کشیم،فرمود: «....، از خدا نمى ترسى که به خانه من وارد مى شوى»؟! ولى او  ابا کرد از اینکه برگردد .

...سپس  آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد « حضرت زهرا علیها السّلام در مقابل او در آمد، و صدا زد یا رسول الله ،فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ 

 پس او شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله کرد: فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ. «سپس او  تازیانه را بلند کرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «یا ابتا (ای پدر)(3)

آتش زدن به خانۀ مولا بهانه بود 

مقصود خصم کشتن بانوی خانه بود 

از آن به باب وحی لگد زد عدو که دید 

جان رسول پشت در آستانه بود (شاعر:میثم)

استاد  فاطمی نیا از شاگردان آیت الله بهاء الدینی  فرموده اند : علامه امینی(ره) گفته است: در که به پهلوی خانم خورد،همان جا گفت:یامهدی(4)

ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا 

خون شد از هجرت دل ایام، یا مهدی بیا 

در دل شهر مدینه از مزاری گم شده 

مادرت زهرا دهد پیغام، یا مهدی بیا (شاعر:میثم) 

 

..............

(گریز به روضه کربلا)

تا دست بیداد سقیفه آتش افروخت 

بیت علی تا خیمه‌های کربلا سوخت 

ابن نما از علمای قرن هفتم هجری قمری در کتاب مثیرالاحزان آورده است:

تاراجگران اموی به سوی حرم اهل بیت یورش بردند و به غارت خیمه‌ها پرداختند. دختران سالار پیامبران و نوردیدگان فاطمه با سر و پای برهنه از خیمه‌ها بیرون ریختند و در سوگ جوانان و سالخوردگان به خون خفته خویش ناله‌های جانسوز سر دادند. غارتگران پس از غارت خیمه ها، آنها را به آتش کشیدند و زنان و کودکان، بناگزیر ترسان و نگران از آنجا سر به بیابانها نهادند. (5)

سورة نورانی نور آمده نقش زمین 

این عجب باشد که بسم الله روی نیزه هاست 

خیمه‌ها آتش گرفته مثل بیت فاطمه 

یا امیرالمومنین فریاد، عباست کجاست (شاعر:میثم) 

......................

(سینه زنی)

((فاطمه،یافاطمه،یافاطمه،یافاطمه))

اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود 

این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود 

چهرۀ انسیه الحورا و ضرب دست دیو 

فاطمه آخر مگر محبوبۀ داور نبود؟ 

فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه! 

حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود 

از فشار در همه اعضای او درهم شکست 

فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود 

دست او بشکست اما دست مولا را گشود 

غیر او کس را توان یاری حیدر نبود (شاعر:میثم) 

.....................

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان، (چاپ بیروت)ص: 283 

2.بحارالانوار ج43 باب7 روایت 29

3.کتاب سلیم بن قیس( ترجمه انصاری) ص: 227 ،228

4. روضه های استاد فاطمی نیا ص63

5. مثیرالاحزان (ترجمه کرمی)ص274

---------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۶ ، ۱۲:۴۲
MR Haji

ای درود، و صلوات از احد دادگرت 

ای امامان و نبیّین و خدا مفتخرت 

خازن باغ جنان خادم کوی کرمت 

حامل وحی خدا طوطی شاخ شجرت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۳
MR Haji

تو مادر تمامی خوبان عالمی 

تو بوستان جنت گل‌های مریمی 

روح تو در وجود تو روح محمد است 

پیغمبر است تو، تو رسول مکرمی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۱:۱۱
MR Haji

ای حقیقت قرآن، ای جمال سبحانی 

عرش و فرش را بانو، نور و نار رابانی 

صورت خداوندی در جمال حورایی 

حوریِ بهشت وحی در لباس انسانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۱:۰۹
MR Haji

ای خدا ثناخوانت، با بیان قرآنی

وی تمام اوصافت، وحیِ حیِّ سبحانی 

وی سلاله ات تا حشر، لاله‌های رضوانی 

عرش و فرش را بانو، هست و بود را بانی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۱:۰۷
MR Haji

اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید 

شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۶:۳۶
MR Haji

فاطمه ای کوثر و تطهیر به نشانت 

ای در همه آیات خداوند نشانت 

نازل شده یک سوره به یک قرصه نانت 

گم، در حرم گمشده خلق دو جهانت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۲۳:۳۷
MR Haji

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای

آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای

در آسمان صبر فروزنده کوکبی

بین تمامی اُسرا رکن زینبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۷
MR Haji