مقتل الشموس

روضه های اهلبیت علیهم السلام (مختصر و مستند )

مقتل الشموس

روضه های اهلبیت علیهم السلام (مختصر و مستند )

مقتل الشموس

بسم الله الرحمن الرحیم
ما آمریکا را زیر پا می گذاریم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

ای شنیده ز دَمت ختم رسل بوی خدا 

دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا 

چشمِ چشمِ حقی و بازوی بازوی خدا 

منطقت وحی و زبان تو سخن گوی خدا 

مصطفی شیفتۀ وجهۀ ربانی تو 

نورها هاله ای از طلعت نورانی تو 

ملک و جن و بشر گرم ثناخوانی تو 

آسمان گوشه ای از سفرۀ مهمانی تو(شاعر:میثم) 

...............

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ 

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ  (1)

ابن ابی الفتح (ره)عالم قرن هفتم در کتاب کشف الغمه  نوشته است:

بعد از اینکه حسنین علیهماالسلام فهمیدند مادرشان از دنیا رفته و خودشان را روی  بدن مادر انداختند،« اسماء [بنت عُمَیْس، که به درخواست حضرت زهرا سلام الله علیها ،به خانه شان آمده بود(2) ] » به آنان گفت: یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَی أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا، ، عزیزانم!  ای فرزندان گرانمایه ی پیامبر. به سراغ پدرتان بروید و از مادرتان به او گزارش دهید که مادرتان از دنیا رفته است.

حسن و حسین از خانه خارج شدند و هنگامی که به مسجد پیامبر نزدیک شدند تا پدر را در جریان بگذارند، دیگر گریه امانشان نداد و صدای ناله ی آنان طنین افکند. گروهی از صحابه گرد آنان را گرفتند و دلیل گریه ی آنان را پرسیدند.آن دو در جواب گفتند:مادر پرمهر ما «فاطمه» جهان را بدرود گفته است.

امیر مومنان[همان کسی که طبق امالی شیخ صدوق(ره) در سن 22سالگی در قلعه خیبر با اینکه حملش برای چهل مرد سخت بود  را کند و آن را 40ذراع پرتاپ کرد (3)] با شنیدن این خبر سهمگین( فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی وَجْهِهِ )به حالی افتاد که بر چهره ی مبارک به زمین خورد [همان چهره ای که طبق حدیث پیامبر اکرم در کتاب اهل سنت ،نگاه کردن به آن عبادت است(4)]

و فرمود: 

« بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ ؟ » 

«پس از این سوگ بزرگ و جبران ناپذیر، این دل را به چه کسی آرامش و تسلی بخشم ای دخت سرفراز محمد؟ » (5)

[در ادامه علامه قزوینی(ره) در کتابش نوشته است]و آنگاه به زحمت برخاست و دست دو فرزند خویش را برگرفت و رو به سوی خانه آمد. 

در این مورد آورده اند که: امیر مومنان به همراه حسن و حسین وارد خانه شد و «اسماء» را نگریست که بر بالین دخت گرانمایه ی پیامبر نشسته و با چشمانی گریان زمزمه می‌کند. 

هنگامی که چشم آن بزرگوار بر پیکر بی جان فاطمه افتاد، از شدت اندوه دست برد و عمامه از سر و عبا از دوش برگرفت و بر زمین افکند و در سوگ همتا و همسنگر بی نظیرش سخت به گریه افتاد. 

آنگاه پرده از چهره ی نورافشان دخت پیامبر برگرفت، در کنارش نوشته ای یافت که چنین بود: 

یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِیَ السَّلامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. 

 

علی جان! من فاطمه، دخت پیامبرم! خدای یکتا مرا به همسری تو مفتخر ساخت تا در این جهان و جهان دیگر به همراه تو و برای تو باشم. تو از هر کس دیگر به من پرمهرتر و سزاوارتری. از این رو از تو می‌خواهم که مرا در دل شب غسل دهی و حنوط نمایی و کفن کنی و بر من نماز گذاری و مرا به خاک سپاری و هیچ یک از این بداندیشان را در جریان مگذاری. 

تو را به خدا می‌سپارم، درود و سلام  مرا به فرزندانم تا روز رستاخیز برسان. (6)

[این در حالی است که حضرت زهرا سلام الله علیها مطابق با فرازی از زیارتنامه اش  مادر همه مومنین می باشد زیرا در زیارتنامه آمده است که بگوییم:.... السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ(7) ]

هزار بار شکستند رکن مولا را 

یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را 

همین که فاطمه اش بر روی زمین افتاد 

سیاه دید علی روی آسمان‌ها را 

کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا 

خدا گواست که کشتند مادر ما را 

هزار مرتبه نفرین بر آن ستم گستر 

که کشت حامی تنها امام تنها را (شاعر:میثم)

......................

(گریز به روضه کربلا) 

عرضه می داریم:یاامیرالمومنین شما وقتی خبر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها  را شنیدید،باصورت بر زمین خوردید....

آقاجان شما بهتر می دانید اهل خیمه گاه فرزندتان حسین علیه السلام،  در  آن لحظه ای که اسبش بدون سوار به خیمه ها برگشت و خبر شهادتشان را داد، چه حالی داشتند.

شیخ عباس قمی (ره)در کتاب نفس المهموم نوشته است:

اسب امام علیه السلام از دست دشمن گریزان سوی امام آمد و کاکل در خون او آغشته کرد و از آنجا سوی سراپرده ی زنان آمد، شیهه زنان و نزدیک خیام سر بر زمین می‌کوفت تا بمرد و چون خواهران و دختران واهل بیت او اسب را بی سوار دیدند، فریاد به گریه و شیون برآوردند (8)

گشته در امواج ظلمت آشکار 

ذوالجناحی بی لگام و بی سوار 

ذوالجناحی شیهه هایش دردناک 

کاکلش خونین و قلبش چاک چاک 

ذوالجناحا از چه خود را باختی 

جان زینب را کجا انداختی؟ 

کاکل از خون خضاب آورده ای 

در حرم خون جای آب آورده ای(شاعر:میثم) 

---------------

(سینه زنی)

((یافاطمه یافاطمه یا حضرت زهرا))

ای گمشده در تربت پاکت همه عالم 

ای دختر ختم رسل ای مادر آدم 

منصوره ی افلاک به چشم کره ی خاک 

محبوبه ی حقّ کوثر پیغمبر خاتم 

یک نخله ی سر سبز بیابان تو عیسی 

یک لاله ی خندان گلستان تو مریم 

خاک قدمت آبروی حور و ملایک 

فیض نفست روح رسولان مکرّم 

تو کیستی ای امّ ابیها که حضورت 

پیغمبر اسلام به تعظیم شود خم 

مرآت خداوندی، مرآت سراپا 

قرآن رسول الله، قرآنِ مجسّم 

لب‌های دعا گشته به تهلیل تو گویا 

ارکان نمازند به تکبیر تو محکم 

با حلّه ی احرام تو عصمت شده مُحرم 

در کعبه ی تطهیر تو عفّت شده محرم (شاعر:میثم)

---------------

منابع:

1.زادالمعاد_مفتاح الجنان( بیروت) ص 283

2.روضه الواعظین  (نشر الشریف الرضی)ج1 ص152

3. امالی الصدوق( کتابخانه اسلامیه) .ص 514،400

4.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(بیروت) ج5ص117

5.کشف الغمه (بیروت)ج2ص123

6.فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد (ترجمه کرمی ) ص 742،743

7. زاد المعاد-مفتاح الجنان(بیروت) ص 282 

8.نفس المهموم (ترجمه شعرانی)ص 402

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۰۸:۰۲
MR Haji

تو روح پاک در تن پاک پیمبری 

هم جان مصطفایی و هم رکن حیدری 

در هل اتی و کوثر و تطهیر و قدر و نور 

معلوم می‌شود که تو از مدح برتری 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۰۸:۰۰
MR Haji

تو مادر تمامی خوبان عالمی 

تو بوستان جنت گل‌های مریمی 

روح تو در وجود تو روح محمد است 

پیغمبر است تو، تو رسول مکرمی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۱۰:۳۵
MR Haji

اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید 

شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

اگر آب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم 

و گر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم 

اگر سلمان شوم بی مهر زهرا نامسلمانم 

خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی خواهم (شاعر:میثم) 

---------------

فرازی از صلوات بر حضرت:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ 

وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِین(1)

........

در بحارالانوار از حضرت صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود: 

أَوَّلُ نَعْشٍ أُحْدِثَ فِی الْإِسْلامِ نَعْشُ فَاطِمَة اوّلین تابوتی که در اسلام ساخته شد تابوت فاطمه ی اطهر سلام الله علیها بود. َ زیرا آن بانو در آن بیماری که از دنیا رفت به اسماء فرمود: إِنِّی نَحِلْتُ وَ ذَهَبَ لَحْمِی أَلا تَجْعَلِینَ لِی شَیْئاً یَسْتُرُنِی؟ من لاغر شده‌ام و گوشت بدنم از بین رفته است، آیا یک چیزی که بدنم را بپوشاند برای من درست نمی کنی؟ 

اسماء گفت: آن موقعی که من در حبشه بودم یک نوع تابوت می‌ساختند، اگر مایل باشی من شکل آن را به تو نشان دهم؟ 

 

فرمود:مانعی ندارد.سپس اسماءیک تختی را آوردند، آنگاه آن تخت را برعکس به روی زمین نهاد، دستور داد تا شاخه‌های خرمایی هم آوردند، آن شاخه‌های خرما را به پایه‌های آن تخت تابید و یکپارچه روی آنها انداخت و گفت: 

این شکل همان تابوتیست که من دیدم. َ

 حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: اصْنَعِی لِی مِثْلَهُ اسْتُرِینِی سَتَرَکِ اللَّهُ مِنَ النَّارِ.  نظیر این تابوت را برای من بساز و بدنم را به وسیله ی آن بپوشان! خدا بدن تو را از آتش محفوظ بدارد!(2)

در روایت دیگری در همان کتاب آمده که حضرت فاطمه به علی علیهما السلام فرمود : ای علی ،یک تابوت که ملائکه شکل آن را به من نشان دادند برایم درست کن. 

حضرت امیر علیه السلام فرمود: شکل آن تابوت چگونه ست؟

 فاطمه ی اطهر سلام الله علیها اوصاف آن تابوت را برای حضرت علی علیه السلام شرح داد و فرمود:موقعی که به شهادت رسیدم هر ساعتی از شب و روز که بود جنازه ی مرا بردار. مبادا احدی از دشمنان خدا و رسول او، برای نماز خواندن به جنازه‌ام حاضر شوند!!

حضرت علی علیه السلام فرمود: انجام می‌دهم(3). 

 

بعداز شهادت بانو،آنگاه جنازه ی ایشان را شبانه با حضور  حسنین علیهما السلام  [داخل تابوت گذاشته و ]به جانب بقیع حمل کردند(4)[در حالی که  شاخه‌های خرما را آتش زدند و به دنبال جنازه آوردند و از روشنایی آن آتش استفاده کردند تا اینکه نماز بر بدن حضرت فاطمه سلام الله علیها خواندند و بدن مقدّس آن حضرت را شبانه دفن کردند (5)]  

در دل تابوت جان حیدر است 

هستی و تاب و توان حیدر است 

گوئی آنشب مخفی از چشم همه 

هم علی تشییع شد هم فاطمه 

شهر پیغمبر محیط غم شده 

زانوی سردار خیبر خم شده 

آسمان بر اشک او مبهوت بود 

جان شیرینش در آن تابوت بود 

........

علامه مقرم(ره)در کتاب صدیقه شهیده نوشته است:

وقتی امیرالمؤمنین- سلام اللَّه علیه- صدیقه طاهره- سلام اللَّه علیها- را در قبر گذاشت و خاک بر قبر ریخت و آن را هموار نمود، حزن و اندوه به ایشان روی آورد و اشکهایش بر گونه هایش جاری گردید و این اشعار را می‌سرود :

نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ 

یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ 

« نَفْس من برآه کشیدنهایش گرفتار شده است. ای کاش آن نَفْس با آه و دم برآوردنهایش خارج می‌شد». 

لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا

 أَبْکِی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی 

«نیست خیری بعد از تو در زندگی و جز این نیست که از ترس اینکه حیاتم طولانی شود گریه می‌کنم».(6) 

ای خاک، جانان مرا در بر گرفتی 

قلب مرا، جان مرا، در برگرفتی 

وقتی که دست از دفن محبوبم کشیدم 

جان دادن خود را به چشم خویش دیدم 

با دفن زهرا خاک غربت بر سرم شد 

ای خاک! دیگر مرگ زهرا باورم شد (شاعر:میثم) 

................

(گریز به روضه کربلا )

همانگونه که امیرالمومنین بعداز شهادت همسزشان از زندگی بیزار شدند، امام حسین علیه السلام،بعد از شهادت علی اکبر علیه السلام از  زندگی در دنیا بیزار شد.

شیخ عباس قمی(ره) در کتاب نفس المهموم آورده است:

وقتی روح به حنجره علی اکبر رسید ، به بانگ بلند گفت: ای پدر این جد من است پیغمبر صلی الله علیه و آله، جامی پر به من نوشانید که دیگر تشنه نشوم و می‌گفت: «العجل العجل» بشتاب! بشتاب! که تو را جامی آماده است و این ساعت آن را بنوشی........پس حسین علیه السلام بیامد و بر سر او بایستاد، روی بر روی او نهاد........ و می‌گفت: 

«قتل الله قوما قتلوک یا بنی، ما اجرأهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمة الرسول». خدا بکشد آن گروهی که تو را کشتند! چه دلیرند بر خداوند رحمان و بر شکستن حرمت پیغمبر صلی الله علیه و آله»..... و اشک از دیدگانش روان گشت و گفت: «علی الدنیا بعدک العفاء» پس از تو خاک بر سر دنیا....... صدای آن حضرت به گریه بلند شد و کسی تا آن زمان صدای گریه ی او را نشنیده بود.(7) 

ای مصحف پاره پارة من  

خورشید و مه و ستاره من 

داغت به جگر شراره من 

ثارالله و ابن ثارة من 

بر زخم تو خون دل فشاندم 

فریاد به آسمان رساندم 

بالای سر تو روضه خواندم 

تو رفتی و من غریب ماندم(شاعر:میثم)

---------------

(سینه زنی)

ای بهشت قرب احمد فاطمه 

لیله القدر محمد فاطمه

ای خدا مشتاق یا رب یا ربت 

ای سلام انبیا بر زینبت 

((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))

عالم خاکی محیط غربتت 

آفرینش گشته گم در تربتت 

کاروان دل روان در کوی تو 

قبله جان محمد روی تو 

((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))

عصمت حق کوثر پیغمبری 

بلکه زهرای محمد پروری 

مشعل شب‌های احیای علی 

نقش لبخندت مسیحای علی 

((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))

 آن که خاک مقدمش جان همه 

گفت جان من فدای فاطمه 

ای سجود آورده بر پای تو سر 

ای خدا هم از نمازت مفتخر

((فاطمه یا فاطمه یا فاطمه))

 

مرتضی را محو صحبت کرده ای 

غرق در دریای حیرت کرده ای 

مدح تو کی با سخن کامل شود 

وحی باید بر قلم نازل شود (شاعر:میثم) 

................

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان(چاپ بیروت)، ص: 311 

2. بحارالانوار ج43

باب7روایت 43(ص213)

3. بحارالانوار ج43باب7 روایت31(ص204)

4. بحارالانوار ج43باب7 روایت11(ص171)

5. بحارالانوار ج43باب7 روایت31(ص204)

6. صدیقه شهیده زهرا(ترجمه امین زاده)ص211،212

7.نفس المهموم (ترجمه شعرانی )ص328

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۷
MR Haji

ای خدا ثناخوانت، با بیان قرآنی

وی تمام اوصافت، وحیِ حیِّ سبحانی 

وی سلاله ات تا حشر، لاله‌های رضوانی 

عرش و فرش را بانو، هست و بود را بانی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۲۱:۳۶
MR Haji

ای از خدا و خلق خدا دائمت سلام 

وی ریزه خوار سفرۀ تو خاص و عام 

شغل ملک بدرگه جود تو التماس 

کار فلک برشتۀ مهر تو اعتصام 

عصمت به آستان حریم تو در سجود 

عفت به پیشگاه جلال تو در قیام 

پیغمبری که گفته سلامش بسی خدای 

پیش تو میگرفت همی سبقت سلام (شاعر:میثم)

...............

علامه مجلسی (ره)در کتاب بحارالانوار روایت آورده است که ،حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیْکِ غَفَرَاللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ. 

پدرم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود: 

ای فاطمه! کسی که بر تو صلوات بفرستد خدا او را میامرزد و در هر جای بهشت که من باشم وی را به من ملحق می‌نماید.(1) 

[حال که اینگونه است ماهم می گوییم:]

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِه وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ الْمَظْلُومَةِ 

خدایا بر محمد و خاندان پاکش درودفرست و بر حضرت بتول(آن بانوی)پاکیزه ،راستگو،معصوم،پرهیزکار،پاک،خشنود از خداوند،بی گناه،هدایت یافته،ستمدیده(2)

.............

شیخ صدوق(ره) در کتاب الامالی   روایت کرده است که (بَکّائُون ) یعنى بسیار گریه کنندگان پنج نفر بودند: آدم ویعقوب ویوسف وفاطمه بنت محمد صلى اللّه علیه وآله وسلّم و على بْن الحُسین صَلَواتُ اللّه عَلَیْهم اَجْمَعین. 

اما حضرت آدم پس در جدایی از  بهشت آن قدر گریست که به روى صورت اواثر گریه  مانده بود؛

 واما حضرت یعقوب پس بر جدایی از  یوسف آن قدر گریست که نابینا شد ....... 

اما حضرت یوسف پس آن قدر در جدایی از یعقوب گریست تا آنکه اهل زندانى که یوسف در آنجا محبوس بود از گریه اواذیت شدند ...... (3)

 اما در رابطه با گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها 

[علامه محمد کاظم قزوینی(ره) در کتابش نوشته است:]سیاست بازان، تلاش می کردند تا با جوسازی‌ها و بهانه تراشی‌های گوناگون فاطمه علیهاالسلام را نیز آرام ساخته و به هر دری می زدند تا گریه‌های جانسوز و روشنگرانه و دارای پیام او- در آن فاجعه ی سهمگین را- متوقف سازند.(4)

[برای همین  طبق کتاب  بحار الانوار ]بزرگان اهل مدینه اجتماع کردند و به حضور امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشرّف شدند و گفتند: 

یا اباالحسن! فاطمه شب و روز گریه می‌کند، هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم، روزها به علّت کسب و کار و طلب وسائل زندگی، قرار و آرام نداریم، إِنَّا نُخْبِرُک أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ لَیْلاً أَوْ نَهَارا ما از تو تقاضا می‌کنیم که حضرت فاطمه سلام الله علیها یا شب گریه کند یا روز. 

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود: 

مانعی ندارد. وقتی حضرت علی علیه السلام متوجّه فاطمه ی اطهر سلام الله علیها شد، دید آن بانوی معظّمه از گریه ساکت نمی شود و تسلیت گفتن، برای او ثمری ندارد، هنگامی که چشم آن بانو به حضرت امیرالمومنین علیه السلام، افتاد لحظه ای ساکت شد. 

حضرت علی علیه السلام به ایشان فرمودند:  

ای دختر پیغمبر! بزرگان مدینه خواسته اند تا از شما بخواهم برای پدر بزرگوارت یا شب گریه کنی یا روز. 

حضرت فاطمه ی اطهر سلام الله علیها فرمود: یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَقَلَّ مَکْثِی بَیْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِیبِی مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِهِمْ  اللَّهِ 

یا اباالحسن! من چندان مکثی در میان این مردم نخواهم کرد، به زودی من از میان این مردم می‌روم، فَوَ اللَّهِ لَا أَسْکُتُ لَیْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِی رَسُولِ

 یا علی به خدا قسم،من شب و روز از گریه آرام نخواهم شد تا اینکه به پدرم ملحق شوم. 

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود: 

باشد، ای دختر پیامبر! به دلخواه خود عمل نما. (5)

[علامه مقرم در کتاب صدیقه شهیده نوشته است:]

 

 امیرالمؤمنین- علیه السلام- مانع او نشد و خانه ای (سایه بانی با شاخه های درخت خرما) در بقیع برای فاطمه- سلام اللَّه علیها- ساخت که بیت الاحزان نامیده شد .[بعضی از علمای اهل سنت گفته اند:گفته شده است که قبر فاطمة بنت رسول الله  در بیت الاحزان که مسجدی است منسوب به ایشان در بقیع  ،می باشد(6)]

هنگام صبح حضرت زهرا دست بچه‌های کوچکش را می‌گرفت و به آنجا می‌رفت و تا شب می‌ماند و گریه می کرد، بعد امیرالمؤمنین- علیه السلام- می‌آمدند و زهرا- سلام اللَّه علیها - را به خانه برمی گرداندند(7) 

[ازبس مصیبت گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها سنگین است که:]

از علامه سید باقر، فرزند آیه اللَّه سید محمد هندی متوفای سال 1329 حکایت شده است : او حضرت صاحب الامر- صلوات اللَّه علیه و عجل اللَّه فرجه- را شب غدیر در خواب دید که آن حضرت- علیه السلام- محزون و غمگین هستند. پس به محضر آن حضرت- علیه السلام- عرض کرد: ای آقای من ،چرا امروز (غدیر) شما را محزون و اندوهناک می‌بینم با اینکه مردم به خاطر عید غدیر شاد و مسرورند. پس صاحب الامر- سلام اللَّه علیه- فرمودند: حزن و اندوه مادرم زهرا را به یاد آوردم، سپس فرمود: 

لا ترانی اتّخَذتُ لا و عُلاها     بَعد بَیت الاحزانِ بَیت سُرور

سوگند به شرف و مقام آن حضرت مرا نخواهی دید که پس از بیت ­الاحزان خانه خوشی بگیرم.

کُلُّ غَدرٍ وَ قَولَ اِفکٍ و زُورٍ    هُوَ فَرعٌ مِن جَحدِ نَصِّ الغَدیرِ

هر مکرى و گفتار دروغى و شهادت نابحقى که اتفاق مى افتد، علتش کسى است که نص بر غدیر را انکار کرده است.(8)

..........

(گریز به روضه کربلا)

  واما على بن الحسین علیهم السلام (طبق کتاب  منتهی الآمال شیخ عباس قمی(ره) و الامالی شیخ صدوق(ره))پس بر مصیبت پدر خود بیست سال گریست وبه روایتى چهل سال وهرگز طعام نزد اونگذاشتند که گریه نکند وهرگز آبى نیاشامید که نگرید تا آنکه یکى از آزاد کرده هاى آن حضرت گفت: فداى توشوم یابن رسول اللّه! مى ترسم که خود را از گریه هلاک کنى،.(9)حضرت فرمود: واى بر تو یعقوب پیغبر علیه السلام دوازده پسر داشت خداوند تعالى یکى از آنها را از او پنهان کرد آنقدر بر او گریست تا چشماش از کثرت گریه سفید شد و از بسیارى حزن و اندوه بر پسرش موهاى سرش سفید گشت و قدش خمیده شد و حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود و من به چشم خود دیدم که پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیت خود را که شهید گشته بودند و جسدهاى نازنین ایشان بر زمین افتاده بود پس چگونه اندوه بر من برطرف شود؟! (10)

باغبانی گر به باغ لاله اش می‌داد آب 

تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب 

گریه می‌کردی به یاد طفل معصوم رباب 

بر لب خشک علی اکبر دلت می‌شد کباب (شاعر:میثم)

..........

(سینه زنی)

آن که بعد ازپدرش در همه جا تنها بود

نور چشمان نبى، فاطمه ی زهرا بود!

گل مینوى بهشتى به جوانى پژمرد 

 آن که عطر نفسش، بوى خوش گلها بود

پاره ی جسم نبى را ز جفا آزردند

مأمن فاطمه، بیت الحزَن صحرا بود!

همه گفتند: على بعد وى از پا افتاد 

کوه صبرى که چنان ثابت و پابرجا بود!

تا جگر گوشه محراب خدا را کشتند 

 چشم حیدر ز غمش یکسره خون پالا بود

رفت زهرا و على زآتش داغش همه عمر 

 سوخت چون شمع سراپاى، اگر بر پا بود!

بارد از دیده خود خون جگر [هرشیعه] 

 بس که آن ماتم جانسوز، توان فرسا بود(شاعر:جیرودی)

..........

منابع:

1. بحارالانوار ج43 باب3 روایت48 (ص55)

2. مفاتیح نوین ص236

3. الامالی شیخ صدوق (اسلامیه)ص142  

4.فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد (ترجمه کرمی)ص700

5. بحارالانوار ج43باب7روایت15(ص 177)

6. تاریخ الخمیس(الدِّیار بَکْری)(چاپ بیروت)ج 2 ص 176/فتح القدیر (الکمال بن الهمام )(چاپ دارالفکر) ج 3 ص 182

7.صدیقه شهیده (مقرم)(ترجمه امین زاده)ص184

8. صدیقه شهیده (مقرم)(ترجمه امین زاده)ص184

9.الامالی شیخ صدوق (اسلامیه)ص142

10.منتهی الآمال (تک جلدی)ص617

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۷:۰۹
MR Haji

ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه 

ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه 

ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه 

ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۲۵
MR Haji

کیست زهرا آنکه ختم انبیا را کوثر است  

چیست کوثر هدیه حق هستی پیغمبر است 

لیلة القدر خدا روح دو پهلوی رسول 

جان قرآن قلب دین رکن وجود حیدر است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۰۹:۱۷
MR Haji

ای حقیقت قرآن، ای جمال سبحانی 

عرش و فرش را بانو، نور و نار رابانی 

صورت خداوندی در جمال حورایی 

حوریِ بهشت وحی در لباس انسانی 

خاک فضّه ات خوشتر از عبیر فردوسی 

آب کوثرت بهتر از شراب روحانی 

هم تو جلوه ی خالق هم تو کوثر قرآن 

هم تو همدم حیدر هم تو احمد ثانی 

در ریاض فیض تو از درخت حبّ تو 

خورده دمبدم جبریل میوه‌های عرفانی (شاعر:میثم) 

---------------

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ 

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّة

ِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ 

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَة

ُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ (1)

..................

شیخ عباس قمی (ره)در کتاب بیت الاحزان نوشته است: 

....( یکی از غاصبین خلافت ) در یکسال نصف حقوق همه ی کارگزارانش را به عنوان غرامت (و کمبود بودجه و مالیات) برداشت، ولی حقوق قنفذ را به طور کامل پرداخت، سُلَیم می‌گوید به مسجد رسول خدا (ص) رفتم گروهی را دیدم در گوشه ای نشسته اند، همه ی آنها از بنی هاشم بودند، جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابی بکر و عمر بن ابی سلمه و قیس بن سعد بن عُباده، در این جلسه، عباس (عموی پیامبر) به علی (ع) گفت: «چرا (فلانی) مانند همه ی کارگزارانش، از حقوق «قُنفذ» چیزی نکاست؟! » 

حضرت علی (ع) به اطراف خود نگاه کرد و سپس قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود: 

شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوْطِ فَماتَتْ وَ فی عَضُدِها اَثَرهُ کَاَنَّهُ الدُّمْلُجْ. 

: «حقوق قفنذ را کم نکرد، تا از او تشکّر نماید بخاطر ضربت تازیانه ای که او بر فاطمه (س) نواخته بود، که وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر آن تازیانه در بازوی او وجود داشت و همانند بازوبند، نمایان بود».(2)

بسوز ای دل، بزن شراره 

که شعله خیزد زسنگ خاره 

بریز ای اشک، به رخ هماره 

که تازه گشته غمم دوباره 

غریب کوچه شهید خانه 

جدا شد از من به تازیانه 

به بازوی او بود نشانه 

به سینۀ من بود شراره (شاعر:میثم)

.....................

علامه عبدالرزاق مقرم در کتاب صدیقه شهیده نوشته است:

آنگاه که خواستند علی- علیه السلام- را به جانب مسجد با آن وضع اهانت بار ببرند زهرا- سلام اللَّه علیها- به دفاع از مقام ولایت برخاست: 

«... پس فاطمه- صلوات اللَّه علیها- بین آن نامردمان و بین علی- سلام اللَّه علیه- جلو در خانه حائل شد، قنفذ آن بانوی بزرگ را با شلاق زد پس آن هنگام که وفات یافت هنوز در بازویش از ضربه ای که قنفذ وارد کرده بود ورمی چون بازوبند وجود داشت، و زهرا- سلام اللَّه علیها- را به طرف خانه وادار نمود و ایشان را عقب زد.(3)

در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته 

که اینجا مادرت افتاد از پا یا ابا صالح 

بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان 

که جایش مانده بر بازوی زهرا یا ابا صالح (شاعر:میثم) 

---------------

(گریز به روضه کربلا)

عرضه بداریم:بی بی جان همانطور که شما خواستید از امامتان دفاع کنید و دستتان مجروح شد  ،فرزند پسرت (عبدالله بن حسن)نیز خواست از امامش دفاع کند.ولی......

ابن نما از علمای قرن هفتم هجری قمری در کتاب مثیرالاحزان آورده است:

........ یکی از تجاوزکاران اموی بنام «بحر بن کعب» به سوی حسین علیه السلام روی آورد، که «عبدالله» فریاد برآورد: هان ای پلیدزاده! آیا می‌خواهی عمویم را به شهادت برسانی؟ آن عنصر پلید نیز شمشیری بر آن کودک محبوب فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالی که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد برآورد که: عموجان مرا دریاب! حسین علیه السلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایی پیشه ساز(4)

(زبانحال حضرت عبدالله)

برای ترک سر، آماده بودم 

از اوّل دل به مهرت، داده بودم 

عموجان بر سرم، منّت نهادی 

من از قاسم، عقب افتاده بودم (شاعر:میثم) 

................ 

(سینه زنی)

ای خاک تو چشم آسمان‌ها 

بانوی همیشۀ جهان ها 

اوج تو بلندتر ز امکان 

عمر تو فزون تر از زمان ها 

((یافاطمه،یاحضرت زهرا))

هر نبض تو یک پیام قرآن 

بر هر نفست سلام قرآن 

خوی تو بود تمام توحید 

روی تو بود تمام قرآن

 

ما سائل و لطف توخدایی 

کارت همه دم گره گشایی 

در حشر ز قد و قامت تو 

پیداست جلال کبریایی 

ای حامل وحی هم کلامت 

ای سکه احمدی به نامت 

هر جا که صدای پات آمد 

برخاست نبی به احترامت 

تو دست خدا در آستینی 

تو رکن امیر مؤمنینی 

تو مادر یازده امامی 

تو دختر ختم مرسلینی (شاعر:میثم)

..............

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان،ص: 282

2.بیت الاحزان (ترجمه اشتهاردی)ص 144،145

3. صدیقه شهیده زهرا (ترجمه امین زاده)ص298،299

4.مثیر الاحزان (ترجمه کرمی)ص266

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۷
MR Haji

هم تمامیِ خلقت، هم خداست زهرایی 

مصطفاست زهرایی، مرتضاست زهرایی 

روز حشر می‌پرسند: کی؟ کجاست زهرایی؟ 

ای خدا تو شاهد باش، دین ماست زهرایی 

ای ز چشم ما جاری اشک چشم گریانت 

سرِّ غربتت پیدا از مزار پنهانت 

کوه غصه، بار غم، خون دل به دامانت 

کرده آتش غم آب، همچو شمع سوزانت(شاعر:میثم) 

................

السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْغَرَّاءُ الزَّهْرَاءُ 

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ 

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ یَا مَوْلَاتِی وَ ابْنَةَ مَوْلَایَ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ (1)

...........

علامه مجلسی (ره)درکتاب بحارالانوار آورده  است:

فَأَقْبَلَ النَّاسُ حَتَّی دَخَلُوا الدَّارَ فَکَاثَرُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی عُنُقِهِ حَبْلاً  مردم، در میان خانه ی حضرت علی علیه السلام ریختند و بر آن حضرت غلبه یافته و ریسمان به گردن مقدّسش انداختند!! 

فَحَالَتْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَهُ فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ، حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها نزد در آمد که حضرت امیر علیه السلام را از دست آنان رها کند فَضَرَبَهَا قُنْفُذُ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْط، ولی قنفذ، آن بانوی مظلومه را هدف تازیانه قرار داد........(2)

هر چه آید پیش، زهرا با علیست 

اول و آخر کلامش یا علیست 

فاطمه  دید از عدو آزارها 

کشته شد در ره حیدر بارها 

روز تنهائی به حیدر داد دست 

تا غلاف تیغ دستش را شکست 

دید دشمن فاطمه جان علیست 

بلکه با جانش نگهبان علیست 

گفت باید جان حیدر را گرفت 

از علی ،دخت پیمبر را گرفت 

....سپس على علیه السّلام را بردند و به شدت او را مى کشیدند،[ تا آنکه  به مسجد رسید (3)]

طبق نقل شیخ عباس قمی در کتاب بیت الاحزان :

[سپس] فاطمه (س) سراسیمه به مسجد آمد، تا علی (علیه السلام) را از دست آنها بگیرد و نجات دهد، ولی نتوانست، از آنجا به سوی قبر پدرش رفت، و با سوز دل و آه جانکاه گریه می‌کرد «پدر جان دریغ و آه از فراق تو، و ای فغان از جدائی حبیب تو ابوالحسن امیر مؤمنان؛ پدر دو سبط تو حسن و حسین (علیه السلام) آنکس که تو او را در کودکی تربیت کردی، و وقتی که بزرگ شد، او را برادر خود خواندی، و او بزرگترین دوستان و محبوبترین اصحاب تو در حضورت بود، او که از همه در قبول اسلام پیشی گرفت، و به سوی تو هجرت کرد، ای پدر بزرگوار و ای بهترین خلائق

فَها هُوَ یُساقُ فِی الْاسرِ کَما یُقادُ الْبَعِیرَ. 

«اکنون او را اسیرگونه می‌کشند، چنانکه شتر را می‌کشند». 

سپس ناله ی جانسوزی از دل داغدارش برکشید و گفت: 

وا مُحَمَّداه! وا حَبِیباه! وا اَباه! وا اَبَا الْقاسِماه! وا اَحْمَداهُ، وا قِلَّةَ ناصِراهُ وا غَوْثاهُ، واطُولَ کُرْبَتاهُ، وا حُزْناهُ، وا مُصیبَتاه! وا سوءَ صَباحاه!! 

«فریاد، یا محمّدا، فریاد ای دوست، ای پدر، ای اباالقاسم، ای احمد، آه و فغان از کمی یاور، و مصیبت و اندوه بسیار، و آه از این روزگار تلخ. 

فاطمه (سلام الله علیها) بعد از این گفتار، صیحه زد و بیهوش به روی زمین افتاد، مردم از گریه او گریستند و صدا به ناله بلند کردند، و مسجد پیامبر (صل الله علیه وآله و سلم) ماتم سرا گردید(4). ..........

همه عهد خدا بشکسته بودند 

علیه ما بهم پیوسته بودند 

از آن، در خانه‌ام از پا فتادم 

که دست شوهرم را بسته بودند (شاعر:میثم) 

---------------

(گریز به روضه کربلا)

عرضه بداریم :بانو،شما در زمان تنهایی حضرت علی علیه السلام ، رسول خدا  را صدا زدید ....ولی دلها بسوزد دخترت ام کلثوم..... 

شیخ عباس قمی در نفس المهموم نوشته است:

اسب امام علیه السلام از دست دشمن گریزان سوی امام آمد و کاکل در خون او آغشته کرد و از آنجا سوی سراپرده ی زنان آمد، شیهه زنان و نزدیک خیام سر بر زمین می‌کوفت تا بمرد و چون خواهران و دختران واهل بیت او اسب را بی سوار دیدند، فریاد به گریه و شیون برآوردند و‌ام کلثوم دست بر سر نهادگفت:

 «وا محمداه! وا جداه! وا نبیاه! وا اباالقاسماه! وا علیاه! وا جعفراه! وا حمزتاه! وا حسناه! هذا حسین بالعراء، صریع بکربلاء، محزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء». این حسین است در میدان افتاده در کربلا، سر او از قفا بریده و عمامه و ردای او ربوده اند، این بگفت و بیهوش شد. (5)

یا خیر المرسلین یا ختم الانبیا 

صلی صلی علیک ملائک فی السما 

باد سلامت سرت ببین به چشم ترت 

هذا هذا حسین مرمل بالدما 

پیکر عریان او مانده به روی زمین 

مسلوب یا نبی عمامه والردا (شاعر:میثم) 

....................

(سینه زنی)

ای خوانده خدا مدح تو را بهر پیمبر  

وصف تو درخشیده به تطهیر و به کوثر 

((یاحضرت زهرا ،یاحضرت کوثر))

راضیه و مرضیه و صدیقه، امینه 

منصورۀ معصومه و زهرای مطّهر 

هم وجه خدایی تو و قرآن محمّد 

هم دست یداللهی و هم حامی حیدر 

هم مام دو عیسایی و هم مام دو مریم 

هم برتری از آسیه و مریم و هاجر 

بر دست تو ای دست خدا خواجۀ لولاک 

یک بار نه صد بار زند بوسه مکرر 

انسیّۀ حورایی و حوریّۀ انسی 

با این همه می‌بینمت از هر دو فراتر (شاعر:میثم) 

................

منابع:

1. زاد المعاد-مفتاح الجنان(چاپ بیروت)، ص: 283

2. بحارالانوار ج43 باب 7 روایت29

3. کتاب سلیم بن قیس (ترجمه انصاری)، ص: 229 

4. بیت الاحزان (ترجمه اشتهاردی)ص 147

5.نفس المهموم (ترجمه شعرانی)ص402

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۰
MR Haji