ای شنیده ز دَمت ختم رسل بوی خدا
دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا
چشمِ چشمِ حقی و بازوی بازوی خدا
منطقت وحی و زبان تو سخن گوی خدا
مصطفی شیفتۀ وجهۀ ربانی تو
نورها هاله ای از طلعت نورانی تو
ملک و جن و بشر گرم ثناخوانی تو
آسمان گوشه ای از سفرۀ مهمانی تو(شاعر:میثم)
...............
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ (1)
ابن ابی الفتح (ره)عالم قرن هفتم در کتاب کشف الغمه نوشته است:
بعد از اینکه حسنین علیهماالسلام فهمیدند مادرشان از دنیا رفته و خودشان را روی بدن مادر انداختند،« اسماء [بنت عُمَیْس، که به درخواست حضرت زهرا سلام الله علیها ،به خانه شان آمده بود(2) ] » به آنان گفت: یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَی أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا، ، عزیزانم! ای فرزندان گرانمایه ی پیامبر. به سراغ پدرتان بروید و از مادرتان به او گزارش دهید که مادرتان از دنیا رفته است.
حسن و حسین از خانه خارج شدند و هنگامی که به مسجد پیامبر نزدیک شدند تا پدر را در جریان بگذارند، دیگر گریه امانشان نداد و صدای ناله ی آنان طنین افکند. گروهی از صحابه گرد آنان را گرفتند و دلیل گریه ی آنان را پرسیدند.آن دو در جواب گفتند:مادر پرمهر ما «فاطمه» جهان را بدرود گفته است.
امیر مومنان[همان کسی که طبق امالی شیخ صدوق(ره) در سن 22سالگی در قلعه خیبر با اینکه حملش برای چهل مرد سخت بود را کند و آن را 40ذراع پرتاپ کرد (3)] با شنیدن این خبر سهمگین( فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی وَجْهِهِ )به حالی افتاد که بر چهره ی مبارک به زمین خورد [همان چهره ای که طبق حدیث پیامبر اکرم در کتاب اهل سنت ،نگاه کردن به آن عبادت است(4)]
و فرمود:
« بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ ؟ »
«پس از این سوگ بزرگ و جبران ناپذیر، این دل را به چه کسی آرامش و تسلی بخشم ای دخت سرفراز محمد؟ » (5)
[در ادامه علامه قزوینی(ره) در کتابش نوشته است]و آنگاه به زحمت برخاست و دست دو فرزند خویش را برگرفت و رو به سوی خانه آمد.
در این مورد آورده اند که: امیر مومنان به همراه حسن و حسین وارد خانه شد و «اسماء» را نگریست که بر بالین دخت گرانمایه ی پیامبر نشسته و با چشمانی گریان زمزمه میکند.
هنگامی که چشم آن بزرگوار بر پیکر بی جان فاطمه افتاد، از شدت اندوه دست برد و عمامه از سر و عبا از دوش برگرفت و بر زمین افکند و در سوگ همتا و همسنگر بی نظیرش سخت به گریه افتاد.
آنگاه پرده از چهره ی نورافشان دخت پیامبر برگرفت، در کنارش نوشته ای یافت که چنین بود:
یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِیَ السَّلامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
علی جان! من فاطمه، دخت پیامبرم! خدای یکتا مرا به همسری تو مفتخر ساخت تا در این جهان و جهان دیگر به همراه تو و برای تو باشم. تو از هر کس دیگر به من پرمهرتر و سزاوارتری. از این رو از تو میخواهم که مرا در دل شب غسل دهی و حنوط نمایی و کفن کنی و بر من نماز گذاری و مرا به خاک سپاری و هیچ یک از این بداندیشان را در جریان مگذاری.
تو را به خدا میسپارم، درود و سلام مرا به فرزندانم تا روز رستاخیز برسان. (6)
[این در حالی است که حضرت زهرا سلام الله علیها مطابق با فرازی از زیارتنامه اش مادر همه مومنین می باشد زیرا در زیارتنامه آمده است که بگوییم:.... السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ(7) ]
هزار بار شکستند رکن مولا را
یکی نگفت چرا میزنید زهرا را
همین که فاطمه اش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمانها را
کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را
هزار مرتبه نفرین بر آن ستم گستر
که کشت حامی تنها امام تنها را (شاعر:میثم)
......................
(گریز به روضه کربلا)
عرضه می داریم:یاامیرالمومنین شما وقتی خبر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را شنیدید،باصورت بر زمین خوردید....
آقاجان شما بهتر می دانید اهل خیمه گاه فرزندتان حسین علیه السلام، در آن لحظه ای که اسبش بدون سوار به خیمه ها برگشت و خبر شهادتشان را داد، چه حالی داشتند.
شیخ عباس قمی (ره)در کتاب نفس المهموم نوشته است:
اسب امام علیه السلام از دست دشمن گریزان سوی امام آمد و کاکل در خون او آغشته کرد و از آنجا سوی سراپرده ی زنان آمد، شیهه زنان و نزدیک خیام سر بر زمین میکوفت تا بمرد و چون خواهران و دختران واهل بیت او اسب را بی سوار دیدند، فریاد به گریه و شیون برآوردند (8)
گشته در امواج ظلمت آشکار
ذوالجناحی بی لگام و بی سوار
ذوالجناحی شیهه هایش دردناک
کاکلش خونین و قلبش چاک چاک
ذوالجناحا از چه خود را باختی
جان زینب را کجا انداختی؟
کاکل از خون خضاب آورده ای
در حرم خون جای آب آورده ای(شاعر:میثم)
---------------
(سینه زنی)
((یافاطمه یافاطمه یا حضرت زهرا))
ای گمشده در تربت پاکت همه عالم
ای دختر ختم رسل ای مادر آدم
منصوره ی افلاک به چشم کره ی خاک
محبوبه ی حقّ کوثر پیغمبر خاتم
یک نخله ی سر سبز بیابان تو عیسی
یک لاله ی خندان گلستان تو مریم
خاک قدمت آبروی حور و ملایک
فیض نفست روح رسولان مکرّم
تو کیستی ای امّ ابیها که حضورت
پیغمبر اسلام به تعظیم شود خم
مرآت خداوندی، مرآت سراپا
قرآن رسول الله، قرآنِ مجسّم
لبهای دعا گشته به تهلیل تو گویا
ارکان نمازند به تکبیر تو محکم
با حلّه ی احرام تو عصمت شده مُحرم
در کعبه ی تطهیر تو عفّت شده محرم (شاعر:میثم)
---------------
منابع:
1.زادالمعاد_مفتاح الجنان( بیروت) ص 283
2.روضه الواعظین (نشر الشریف الرضی)ج1 ص152
3. امالی الصدوق( کتابخانه اسلامیه) .ص 514،400
4.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(بیروت) ج5ص117
5.کشف الغمه (بیروت)ج2ص123
6.فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد (ترجمه کرمی ) ص 742،743
7. زاد المعاد-مفتاح الجنان(بیروت) ص 282
8.نفس المهموم (ترجمه شعرانی)ص 402